51- قاسم بن أيّوب گويد:
وقتى مأمون خواست حضرت رضا 7 را به ولايت عهدى منصوب كند بنى هاشم[1] را جمع كرده،
به آنان چنين گفت: من تصميم دارم پس از خود «رضا» را به خلافت برگزينم، بنى
العبّاس از روى حسادت گفتند: آيا مىخواهى مردى نادان را كه هيچ آشنائى با خلافت و
سياست ندارد، وليّ عهد خود كنى؟! كسى را نزد او بفرست تا به اينجا بيايد و
نمونههايى از جهالت او را كه دليل خوبى بر عليه او خواهد بود ببينى، مأمون نيز
حضرت را فرا خواند، بنى العبّاس گفتند: يا ابا الحسن! به منبر برو و ما را
راهنمائى كن تا خداوند را بطور صحيح شناخته و بر آن اساس عبادت نمائيم.
حضرت بر منبر رفته، سر
به زير انداختند و بدون اينكه صحبتى كنند
[1]- مراد از« بنى هاشم» در اينجا،« بنى العبّاس»
مىباشند.