نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 82
در اختلاف» را ادراك مىكند (ولوآنكه وى اين
مفهوم را در سطح منطقى تحليل نكند) و در حالى كه انديشه وحدت را محكم نگه مىدارد،
مىكوشد تا اختلاف بديهى كثرت را تبيين كند. در فلسفه طبيعتاً سعى مىشود تا كثرتى
كه ما تجربه مىكنيم، يعنى وجود و طبيعت آن، فهميدهشود و فهيمدن در اين زمينه
براى فيلسوف بهمعنى كشف وحدت اساسى يا «اصل اول» است.[1]
اما با مراجعه به كتب و آثار باقىمانده از حكماى شرق باستان در
مىيابيم سرآغاز انديشه وحدت در كثت در حكمت شرقى نضج گرفت. فلاسفه كه در طبيعت
اطراف خود تبديل و تغيير اشيا به يكديگر را مشاهده مىكردند، در پى عناصر يا
مادههاى بنيادين بودند كه در سر سلسله زنجيره تبديلات قرارداشته و اشياى ديگر از
تبديل آنها پديدهآمدهباشند و به همين لحاظ انديشه يافتن «اصل» يا «اصول نخستين»،
يك انديشه كهن است كه در آثار برجاى مانده از حكمت شرق باستان (ايران، هند و چين)
مىتوان آن را به وضوح يافت؛ اگرچه برخى مورخان، آغاز اين فلسفه را از طالس
بدانند.
ايران باستان
بابلىها
بنابر نظر كاپلستون، مميزه طالس از گذشتگاه، درك اصل اول است؛ ولى
بايد در نظر داشت كه مشابه چنين نظريهاى قبل از وى، در «حماسه