نام کتاب : تبيين و نقد نظريه ماده و صورت در فلسفه اسلامى و مقايسه آن با فيزيك كوانتوم نویسنده : مصطفوى، نفيسه جلد : 1 صفحه : 143
كرده است؛ ولى براى پيوستگى و وحدت اتصالى
جسم، برهانى نياورده و بهقول استاد مطهرى، قدما پيوستگى جسم را مستند به حواس
مىدانستند: «اما اين كه جسم محسوس، مجموعهاى از ذرات است و يا يك واحد پيوسته
است بدون برهان يعنى با «اعتماد به حواس» پذيرفته شده است.»[1]
علامه طباطبايى نيز پيوستگى جسم در براهين قدما را ناشى از حسّ
مىداند (و نه برهان): «و آنچه را كه حس درمورد اين جوهر ممتد در سه
جهت (جسم) مىيابد، متصل واحدى است كه به اجزاء بالفعل قابل قسمت است و نه مجموعهاى
از اجزاء بالفعل، كه از هم فاصله دارند.»
مقدمه دوم: اتصال جوهرى هم مصداق با
وجود طبيعى واحد است؛ لذا هر متصل جوهرى، شخص واحد است.
مقدمه سوم: اتصال و انفصال، همزمان
يكديگر را قبول نمىكنند؛ پس بايد شئ ثالثى باشد تا متناوباً آن دورا در دو حالت
اتصال و انفصال بپذيرد. جسم بهكلى معدوم نمىشود بلكه چيزى هست كه در هر دو حالت
(قبال و بعد از انفصال) باقى است و انفصال را مىپذيرد و آن «هيولاى اولى» است.