responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شيخ صدوق نویسنده : انصاري محلاتي، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 283

فرمود: به خدا سوگند، برآوردن حاجت مؤمن نزد من از روزه و اعتكاف دو ماه پى در پى از ماههاى حرام، محبوب‌تر است.

پاداش ديدار و مصافحه و معانقه با برادران‌

1. اسحاق بن عمّار مى‌گويد: من در كوفه بودم و برادران دينى بسيارى به ديدن من مى‌آمدند و من دوست نداشتم مشهور شوم، زيرا بيم داشتم از اينكه بفهمند من شيعه هستم. از اين رو به غلام خود گفتم: هر كس آمد و مرا خواست بگويد او اينجا نيست. در همان سال به حجّ خانه خدا رفتم و امام صادق 7 را ملاقات نمودم. در چهره‌اش نسبت به خودم احساس ناراحتى و تندى كردم. گفتم: فدايت شوم، چه چيز موجب خشم شما نسبت به من شده است؟ فرمود:

رفتارى كه نسبت به برادران مؤمن خود داشته‌اى. گفتم: فدايت شوم، من فقط از اين بيم داشتم كه مشهور شوم، و خدا مى‌داند كه چقدر آنان را دوست دارم.

امام 7 فرمود: اى اسحاق، از ديدار برادرانت خسته نشو، زيرا مؤمن هر گاه برادر مؤمنش را ديدار كند و به او تحيّت گويد، خداوند تا روز قيامت براى او تحيّت و درود مى‌نويسد، و اگر با او مصافحه كند خداوند يك صد رحمت ميان دو انگشت ابهام آنان نازل مى‌كند كه نود و نه تاى آن براى كسى است كه همنشين خود را بيشتر دوست دارد، آن گاه خداوند نظر رحمت به سوى آن دو مى‌افكند و هر كدام بيشتر رفيق خود را دوست بدارد. بيشتر با آن رحمت رو به رو خواهد شد، و اگر با هم معانقه كنند رحمت الهى هر دو را فرا مى‌گيرد، و چون اندكى درنگ كنند و تنها خشنودى خدا را در نظر داشته باشند و قصدشان دنيا نباشد به آن دو گفته مى‌شود: عمل از سرگيريد كه خداوند گناهان شما را آمرزيد، و اگر از حال يك ديگر بپرسند، فرشتگان موكّل آنها به يك ديگر مى‌گويند: از اين دو دور شويد كه با هم سرّى دارند و خداوند آن را برايشان مستور داشته است.

اسحاق مى‌گويد: گفتم: فدايت شوم، آيا در آن حال سخنان ما را نمى‌نويسند، در حالى كه خداوند فرموده است: ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ» [ق، 18] (آدمى هيچ سخنى نمى‌گويد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او حضور دارد)؟ اسحاق مى‌گويد: در اين هنگام پسر پيامبر خدا 6 از دل آهى كشيد و سپس گريست چندان كه اشك محاسنش را فرا گرفت و فرمود: اى اسحاق، خداوند فقط به فرشتگان فرمان مى‌دهد كه براى احترام اين دو مؤمن هنگام ملاقات با يك ديگر از آنها دور شوند. اگر فرشتگان سخن آن دو را نمى‌نويسند و كلامشان را نمى‌شناسند، كسى كه نگهبان آن دو و داناى نهان و آشكار است آن را مى‌داند. اى اسحاق، از خدا چنان بترس كه گويا او را مى‌بينى. اگر تو او را نمى‌بينى او تو را مى‌بيند. پس اگر چنين پندارى كه او تو را نمى‌بيند قطعا كافرشده‌اى، و اگر مى‌دانى كه او تو را مى‌بيند و سپس گناهان خود را از ديده مردم پنهان مى‌دارى ولى براى خدا آشكار مى‌سازى، در اين صورت او را حدّ پست‌ترين نظركنندگان به خود قرار داده‌اى.

نام کتاب : ترجمه ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شيخ صدوق نویسنده : انصاري محلاتي، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 283
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست