موجود گردد نيكوئى اعتقاد من به رحمت تو پس امّا نظر به كردار من‌[1] پس به تحقيق كه آگاه نموده‌ام ترا رضاى من آنكه من سزاوارم به همه عقوبت و عذاب تو سبب گناهان من ليكن بدرستى كه تو رحم‌كننده‌ترين رحم‌كنندگانى و تو به من داناترى از نفس من و نزد رحم‌كننده‌ترين رحم‌كنندگان است اميد رحمت پس اى رحم‌كننده‌ترين رحم‌كنندگان قبيح و كريه مگردان خلقت مرا به آتش و مبر تو پى مرا به آتش و مشكاف استخوان بالاى دماغ مرا به آتش، اى بخشنده و جدايى مينداز ميان پيوندهاى من به سبب آتش اى كرم‌كننده و مشكن استخوانهاى مرا به آتش اى درگذرنده از تقصير و مسوزان چيزى از بدن مرا به آتش اى بسيار بخشنده طلب مى‌كنم عفوّ ترا مى‌خواهم درگذشتن ترا باز مى‌طلبم تجاوز ترا سؤال مى‌كنم عفو ترا پس به كسى كه قادر نيست بر اين تجاوز نمودن احدى غير از تو و تو بر همه چيز بسيار توانايى اى فراگيرنده به پادشاهى آسمانها و زمين و اى تدبيركننده امرهاى اين هر دو را اوّل خلق آنها را و آخر وجود آنها را نيكو گردان براى من دنياى مرا و آخرت مرا و نيكو گردان براى من نفس مرا و مال مرا و آنچه را كه داده‌اى تو آن را به من اى خدا رها كن مرا از گناهان اى خدا منّت گذار بر من به ترك كردن من گناهان را اى مهربان ببخش بر من به زيادى احسان خود اى عفوكننده احسان نماى بر من اى شفقت‌كننده ببخش بر من به فراخى سلامتى از جانب تو اى منّت گذارنده منّت گذار بر من به آزادى از آتش اى صاحب بزرگى و بخشندگى ثابت گردان براى من بهشت را كه پركننده آن است رحمت تو و قرار گرفته‌هاى در آن است فرشتگان تو اى صاحب كرم و بخشش، كرم نماى بر من و مگردان براى احدى از آفريدگان خود بر من راه تسلّطى را هرگز مادام كه باقى و زنده گذارى تو مرا پس بتحقيق كه نيست و حركتى و نه قوّتى مگر به تو و تو بر همه چيز بسيار توانايى تنزيه مى‌كنم ترا تنزيه كردنى نيست خدايى مگر تو كه پروردگار عرش بزرگى براى توست نامهاى نيكو و تو دانايى به چيزهايى كه در سينه‌هاست.

ابن طاوس گويد كه: پس آنگاه حاجت خود را سؤال كن كه ان شاء الله تعالى برآورده مى‌شود.

[1] -يعنى اقرار و اعتراف دارم در نزد تو.