نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 93
بهترين استدلالى كه مىتوان براى اثبات اين
مدعا اقامه كرد، از راه واقعگرايى اخلاقى است. همانطور كه در بحث واقعگرايى
گفته شد، نه تنها مفاهيم اخلاقى، واقعنما هستند، جملات و قضاياى اخلاقى نيز از
سنخ قضاياى خبرى و واقعنما هستند. بنابراين احساسات و اميال شخصى، يا قراردادها و
توافقات اجتماعى و امثال آن، در حقيقت جملات اخلاقى نقشى ندارند. پس از آنكه اثبات
شود گزاره «عدل خوب است» يك حكم واقعنما است، معنايش اين است كه خواست و ميل
افراد هيچ تأثيرى در تأييد يا رّد آن ندارد. اصولًا خوببودن عدل، به بودن يا
نبودن انسان هم وابسته نيست؛ يعنى به وجود عدم فرد يا تمايل و احساس متفاوت او،
خوببودن عدل، برجاى خود باقى است.
نكته مهم اين است كه احكام اخلاقى، به دو صورت بيان مىشوند: برخى از
آنها، مثل گزاره «عدل خوب است» و «ظلم بد است» صريح و شفافاند و بدون هيچ قيد و
شرطى واقعيت را مىنمايانند؛ اما حكايتگرى برخى ديگر از آنها، مانند «راست گويى
خوب است»، «سقط جنين بد است»، «غيرت خوب است» و امثال آن، به قيود و شرايطى واقعى
و عينى وابسته است. مثال: سقط جنين در صورتى كه مصداقى از مصاديق «ظلم» باشد، «بد»
است؛ اما اگر با توجه به شرايط و مقتضيات خاصى معلوم شد كه مصداق «عدل» است، «خوب»
خواهد بود. به عبارت ديگر، واقعيتها همواره به صورت صريح و شفاف بيان نمىشوند،
بلكه گاهى به صورت مجمل و كلى بيان مىشوند؛ اما اگر همه قيود آنها بيان شود،
همواره حكمى ثابت و تغييرناپذير خواهند داشت.
3. نقد مطلقگرايى كانتى
به عقيده ما نظريه مطلقگرايى امانوئل كانت، اشكالات زيادى دارد. اين
نظريه مبنايى ضعيف و لرزان و پيامدهاى نامعقول و ناپسندى دارد كه در جاى خود بايد
بررسى شود. ما در اينجا بدون آنكه به نقد مبانى اين ديدگاه بپردازيم، به بيان دو
ايراد آشكار آن بسنده مىنماييم.
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 93