نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 128
3. جبر زيستى
بعضى ديگر از انديشمندان، مانند واتسون، اسكينر و فرويد معتقدند كه
قوانين طبيعت، عوامل محيطى و قانون وراثت، انجام افعال خاصى را در انسان موجب
مىشوند و او را در مسيرى ناگزير از انجام آن افعال خاص قرار مىدهند. در نتيجه،
افعالِ بظاهر اختيارى انسان، در واقع معلول يك سرى عوامل طبيعى، محيطى، و وراثتى
خاص است و انسان نه در پديد آوردن آن نقشى دارد و نه در برابر آن، مسئوليتى.
از نظر واتسون دو عامل تعيين كننده، رفتار آدمى را شكل مىدهد: وراثت
و محيط. از ديد او مىتوان با تغيير يكى از اين دو، رفتار انسان را تغيير داد. او
مىگويد:
تعدادى كودك سالم و صحيح به من بدهيد تا در عالم مخصوص خودم آنها را
پرورش دهم.
قول مىدهم آنها را بدون در نظر گرفتن استعدادها، اميال، گرايشها،
توانايىها، علايق و نژادشان، بهگونهاى تعليم دهم كه همان تخصصى را بيابند كه من
مىخواهم.[1]
امروزه با گسترش روز افزون مرزهاى دانش طب زيستى و علم ژنتيك، نقش
بسيار مهم ژنهاى وراثتى در شكلگيرى حالات ظاهرى و باطنى انسان، به اثبات رسيده
است، اما با وجود اين، نمىتوان سلب مسئوليت اخلاقى را از آن نتيجه گرفت. زيرا
عوامل شكل دهنده رفتار آدمى در عواملى مانند محيط يا عامل ژنتيكى خلاصه نمىشود و
اراده انسان از جمله عواملى است كه نقش آن را نمىتوان در رفتار آدمى ناديده گرفت.
آرى، عوامل محيطى و امثال آن ممكن است زمينهساز رفتار آدمى باشد. جوانى كه در
محيطىسرشار از معنويت زندگى مىكند، راحتتر مىتواند وظايف دينىخود را انجام
دهد. نيز دوستى با افراد بىاعتنا به امور دين، ممكن است به تدريج انسان را به ترك
وظايف دينى بكشاند. اما هيچيك از اين عوامل، موجب سلب اختيار انسان نمىشود.
داستان حضرت يوسف در قرآن، نمونه خوبى
[1] - بنگريد به: محمدتقى مصباح يزدى، فلسفه اخلاق،
تحقيق و نگارش احمدحسين شريفى، ص 132
نام کتاب : فلسفه اخلاق نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 128