responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آرام‌بخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين    جلد : 1  صفحه : 93

6- حكايت مردى كه نامه نوشت كه آن را كنار سر پيامبر دفن كنند

شيخ ابو عبد اللّه بن نعمان در كتاب «مصباح الظلام» از بعضى از موثقين حكايت مى‌كند: كه مردى به يكى از دوستانش كه عازم حج خانه خدا بود سفارش كرد كه سلام او را به پيامبر خدا 6 برساند و كاغذى مهر و موم كرده نيز به او داد و گفت: آن را كنار سر شريف آن حضرت دفن كند. آن شخص هم مطابق سفارش رفيقش عمل كرد.

وقتى كه از حج مراجعت كرد آن مردى كه به او سفارش كرده بود از آن حاجى بسيار تشكر و قدردانى كرد و گفت: خدا به تو جزاى خير دهد كه به سفارش من عمل كردى؛ آن مرد حاجى از اين پيشگويى او تعجب كرد و گفت: قبل از اين كه من به تو خبر دهم از كجا متوجه شدى كه من به سفارشت عمل كرده‌ام يا نه؟

آن مرد جريان را بازگو كرد و گفت: قضيه از اين قرار است كه من برادرى داشتم كه وفات كرد و از او پسرى صغيرى مانده است، من متكفل تربيت او شدم و به بهترين وجه او را تربيت نمودم اين بچه قبل از اين كه به حد بلوغ برسد وفات كرد، من شب در خواب ديدم كه قيامت برپا شده است و همه مردم محشور شدند و تشنگى شديدى بر اثر شدت تلاش و كوشش بر مردم محشر عارض شده است. در اين حال ديدم در دست برادرزاده‌ام يعنى همين كه تازه وفات نموده بود آبى است و من از او درخواست كردم كه به من آب دهد او از آب دادن امتناع ورزيد و به من آب نداد، گفت: پدر من به اين آب از تو سزاوارتر است. من فريادى كشيدم و از خواب بيدار

نام کتاب : آرام‌بخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست