نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 146
بيرون بيايد من دستم را دادم كه او را از
قبر بيرون آورم، معاذ از گرفتن دست من امتناع ورزيد و گفت: نمىخواهم دست مرا
بگيريد زيرا خودم قوّت بالا آمدن را دارم و خوش ندارم كه افراد نادان مرا ببينند
كه شما زير بال مرا گرفتيد و گمان كنند كه مصيبت مرا از پا درآورده و سست كرده
است.
سپس به مجلس رفت و درخواست كرد كه روغن و عطر و سرمه و لباس فاخر
براى او بياورند. او روغن و عطر به خود زد و سرمه به چشمان خود كشيد و لباس فاخر
پوشيد و در آن روز از همه روزها خوشحالتر و با تبسمتر بود. سپس گفت:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ في اللَّه خلف عن كلّ هالك هلك و عزاء من كلّ مصيبة و دركا لكلّ ما
فات.» «ما از خداييم و به سوى او بازگشت مىكنيم. خدا هر چه را بگيرد عوض آن را
مىدهد (يا خداوند هر هالكى را نجات مىدهد) و عوض هر مصيبتى تسليت و دلدارى عطا
مىفرمايد و هر چه از آدمى فوت شود تدارك و جبران مىنمايد.
6- حكايت افتادن سيخ كباب به سر فرزند امام سجاد 7 و
مرگ آن فرزند
در روايت است كه عدهاى نزد امام سجاد 7 بودند كه خادم آن
حضرت سيخ كباب را با عجله از تنور بيرون آورد ولى سيخ از دستش
نام کتاب : آرامبخش دل داغديدگان (ترجمه مُسكّن الفؤاد شهيد ثاني) نویسنده : جناتي، حسين جلد : 1 صفحه : 146