responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از كوچه رندان نویسنده : زرين كوب، عبدالحسين    جلد : 1  صفحه : 8

تمام داشتند. سيد تاج الدين جعفر، يك‌تن از زهاد و سادات عصر، در اين ايام، بى‌آنكه هيچ عنوان رسمى داشته باشد، چنان نفوذى در شيراز داشت كه بيشتر كارها جز به رأى او نمى‌گذشت. ابو محمد منصور راست گوى، از وعاظ و زاهدان شهر كه پايان روزگارش با عهد كودكى حافظ مصادف بود، در مسجد وعظهاى تند مى‌گفت و حكام و امراى وقت را تهديدها مى‌كرد و سرزنشها [17].

محيط روحانى شهر آگنده از عرفان و زهد بود. صوفيه و عرفا كه در مساجد و تكيه‌ها بسر مى‌بردند بسيار بودند، با مكاشفات يا داعيه‌ها. در غالب مساجد مجلس وعظ داير بود. در اين مجالس بسا كه عوام توبه‌ها مى‌كردند- بر دست واعظان. در بين اين واعظان و زاهدان هم دعوى فراوان بود و هم معنى. يك درويش خراسانى در همين ايام در بقعه شيخ كبير مى‌زيست، نامش شيخ رستم كه وجودش سراپا ذوق و ايثار بود. در خانقاه از هيچ خدمت روى نمى‌تافت. اما از سفره خانقاه چيزى نمى‌خورد. شبها به كوچه مى‌رفت بر در دكانها، دست را به خرقه در مى‌كشيد و دهان را مى‌گشود، از هر دكان لقمه‌اى به دهانش مى‌نهادند و وقتى سير مى‌شد به خانقاه بازمى‌گشت- به خلوت خويش [18]. يك شيخ نابينا، كه در بقعه شاه چراغ به تعبير خواب مى‌پرداخت مى‌پنداشت يوسف صديق را ديده است و از بركت او به تعبير رؤيا واقف شده است [19]. يك سيد زاهد شبانه روز هزار ركعت (!) نماز مى‌خواند اما هرگز به صحرا نرفته بود و درخت ميوه نديده. از وى پرسيدند درخت انجير و خربزه كدام بزرگتر است؟

گفت بايد درخت خربزه بزرگتر باشد. گفتند واقع به خلاف اين است. به وجد آمد. برخاست و براه افتاد كه سبحان خدايى كه كوچكتر را بر مى‌كشد و بزرگتر را فرومى‌هلد [20]. در شهر رندان، صفا و ساده‌دلى تا بدينجا نيز مى‌كشيد. در بين زهاد و پارسايان شهر بودند كسانى كه به عمر خويش از خانقاه يا زاويه خويش بيرون نمى‌آمدند. عده‌اى هرگز به درگاه حكام وقت رفت و آمد نمى‌كردند و چيزى از آنها نمى‌پذيرفتند. حتى در بين بازاريان- كه جوانانشان گه‌گاه دم از رندى مى‌زدند و پهلوانى- كسانى نيز بودند كه نمونه‌اى از سادگى و اخلاص به شمار مى‌آمدند. يك عصار- نامش حاجى على- در دكان خويش مجلس دوستانه داشت كه صوفيه و علما را جلب مى‌كرد و

نام کتاب : از كوچه رندان نویسنده : زرين كوب، عبدالحسين    جلد : 1  صفحه : 8
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست