7-
گر بدر منيرى و سما منزل تو
وز كوثر اگر سرشته باشد گل تو
گر مهر على نباشد اندر دل تو
مسكين تو و سعيهاى بيحاصل تو
*** 8-
شاها ز كرم بر من درويش نگر
بر جان من خسته دلريش نگر[1]
هرچند نيم لايق بخشايش تو
بر من منگر بر كرم خويش نگر[2]
*** 9-
دل تنگم و ديدار تو درمان منست
بىرنگ رخت زمانه زندان منست[3]
برهيچ دلى مباد و برهيچ تنى
آنچه از غم هجران تو برجان منست[4]
*** بيت
داروى درد جانان سوز و گداز و زارى است
منشور ملك عشقش اندوه و ذلّ و خوارى است[5]
[1] - هفت رباعى اول در تذكرهها موجود است.
[2] - اين رباعى در بالاى منبر« مسجد شاه همدان» در كشمير منقوش و منسوب به على همدانى است. ر- ك: نقش پارسى بر احجار هند( على اصغر حكمت) ص 66.
[3] - منقول در« مجالس العشاق» ص 16 ولى با سبك على همدانى چندان مطابقت ندارد.
[4] - رباعى زير را هم بعضى به على همدانى منسوب كردهاند ولى مسلما از سرودههاى خواجوى كرمانى است:
سألتُ حبيبى الوصلَ منه دُعابَةً
و أعْلَمُ أنَّ الوصل ليس يكونُ
فمَاسَ دلالًا و ابتهاجاً و قال لى
برفقٍ مجيباً( ما سألتَ يَهُونُ)
[5] - ص.