نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 946
لقح
لقح: بار
دار كردن: «لقح النخلة» يعنى گرد خرماى نر را بر خرماى ماده پاشيد و آن را باردار
كرد «لواقح» جمع لاقحه يعنى بادهاى باردار كننده و آبستن كننده درختان ميوه.
مواردى
از آن در «نهج» آمده است درباره باردار كردن طاووس نر و كلاغ نر، طاووس ماده و
كلاغ ماده را فرموده است: «و يوّر بملاقحه ارّ الفحول
المغتلمة للضراب... و لو كان كزعم من يزعم انّه يلقح بدمعة تسفحها مدامعه فتقف فى
ضفّتى جفونه و انّ انثاه تطعم ذلك ثم تبيض لا من لقاح فحل سوى الدمع المنبجس لما
كان ذلك باعجب من مطاعمة الغراب» خ 165 237 امام صلوات الله عليه در اينجا
از ديگران نقل مىكند كه گمان كردهاند: باردار شدن طاووس ماده بدين طريق است كه
مقدارى از اشك چشم طاووس نر در حاشيه چشمانش توليد مىشود و طاووس ماده آنرا
مىخورد و تخم مىگذارد بدون اينكه طاووس نر با او جفت شود و درباره باردار شدن
كلاغ ماده گفتهاند كه كلاغ نر مقدارى از آبى را كه در چينهدان دارد به منقار خود
مىآورد و كلاغ ماده آن را مىخورد و تخم مىگذارد.
امام صلوات
الله عليه اين دو گمان را بهم مربوط مىكند نه اينكه آنرا تأييد نمايد، معنى كلام
در «دمع» گذشت
و نيز
فرموده: «و استراح قوم الى الفتن و اشالوا عن لقاح
حربهم» خ 150 209، يعنى قومى به طرف فتنه روى آوردند و دست خويش را از
بارور كردن جنگ كشيدند. «لقاح» به فتح لام باردار كردن است.
لقوح:
ناقهايكه قابل باردارى است، جمع آن لقاح مثل كتاب است در وصف مؤمنان گذشته
فرموده: «و قرؤوا القرآن فاحكموه و هيّجوا الى الجهاد
فولهوا و له اللقاح الى اولادها» خ 121 177 يعنى خوانده شدند به جهاد و
مايل شدند به آن مانند واله شدن ناقهها به اولادشان «و له ناقه» فزع و ناله اوست
وقت مفارفت از فرزندش.
ملاقح:
جمع ملقح به صيغه فاعل يعنى باردار كننده خواه آلت تناسلى «نر» باشد يا مانند
بادها، در حالات طاووس فرموده: «يؤّر بملاقحه...»
خ 165 237،
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 946