نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 854
اين سخن
چه دليلى است براى عدم خلافت انصار فرمود: اگر خلافت مال آنها بود اين سفارش
درباره آنها نمىشد (كه خود خليفه بودند): «لو كانت الامامة فيهم لم تكن الوصية
بهم» بعد فرمود: «فما ذا قالت قريش» قريش در سقيفه چه گفتند جواب دادند كه قريش
دليل آورد كه آنها از قبيله رسول هستند: «احتّجت
بانّها شجرة الرسول فقال 7 احتّجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة» خ
67 98 يعنى با شجره استدلال كردند ولى ميوه همان شجره را كه ما هستيم ضايع نمودند.
باز در
مقام شكايت از قريش به برادرش عقيل مىنويسد: «فدع عنك
قريشا و تركاظهم فى الضلال و تجوالهم فى الشقاق... فجزت قريشا عنّى الجوازى فقد قطعوا
رحمى و سلبونى سلطان ابن امّى» خ 36 409، بگذار از قريش و بگذار از
دويدنشان در ضلالت و جولانشان در مخالفت و دشمنى. جزاء دهندگان بد، به قريش جزا
دهند كه آنها رحم مرا قطع كردند و حكومت و جانشينى پسر مادرم را از من سلب نمودند،
رجوع شود به «امّ»
قرص
گرده نان،
آن پنج بار در «نهج» آمده است، در وصف خويش به عثمان بن حنيف فرماندار بصره
مىنويسد: «و انّ امامكم قد اكتفى من ديناه بطمريكه و
من طعمه بقرصيه» 45 417 براى هر مأمومى امامى هست كه از آن پيروى مىكند،
امام شما على بن ابى طالب از دنيايش به دو لباس كهنه و از طعامش به دو گرده نان
اكتفا كرده است و در آخر آن نامه فرموده: «فاتق الله
يا بن حنيف و لتكفف اقراصك ليكون من النار خلاصك» نامه 45 420 بترس از خدا
پسر حنيف گرده نانهايت بر تو كفايت كند تا از آتش خلاص شوى
قرض
نوعى است
از بريدن، قطع مكان و گذشتن از آنرا قطع مكان و قرض مكان گويند چنانكه راعب گفته
است.
طبرسى
فرموده: اصل آن بريدن با دندان است
وام را
قرض گويند كه شخص مقدارى از مال خويش بريده و به ديگرى مىدهد. از اين ماده مواردى
در «نهج» آمده است.
درباره
زاهدان به نوف بكالى فرموده است: «طوبى للزاهدين...
قرضوا الدنيا قرضا على منهاج المسيح» حكمت 104 يعنى دنيا را قطع كرده و از
آن گذشتند مانند
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 854