نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 681
«طليعه-
طلايع» مقدّمه و مقدّمههاى لشكريان است كه مىخواهند از دشمنان آگاه شوند چنانكه
در نامه 11 آمده است.
«طلاع»
(مثل كتاب) پرشدن شىء:
«الطلاع:
ملؤ الشىء»
به اهل
مصر موقع ارسال مالك اشتر نوشت: «انّى و الله لو لقيت
واحدا و هم طلاع الارض كلّها ما باليت و لا استوحشت» نامه 62 452 به خدا
قسم اگر من يك تنه دشمنان را ملاقات كنم در حاليكه آنها همه زمين را پر كردهاند،
باك ندارم و وحشت نمىكنم.
«مطّلع»
به صيغه مفعول: چيزيكه مىآيد. و نيز به معنى محل اشراف از بالاست
«المطّلع:
موضع الاطلاع من اشراف الى انحدار»
درباره
نصيحت فرموده: «و قبل بلوغ الغاية ما تعلمون من ضيق
الارماس و شدّة الابلاس و هول المطّلع و روعات الفزع» خ 190 منظور از مطّلع
شايد برزخ باشد كه انسان از آن به آخرت اشراف دارد و يا حالت مرگ كه مشرف به برزخ
است. «ارماس» قبرها. «ابلاس» حزن يا حرمان و خذلان است.
طلق
طلاق:
جدائى و طلاق دادن و جدا كردن. انطلاق: رفتن. گشاده روئى. روانى زبان. از اين ماده
دوازده مورد در «نهج» آمده است درباره نماز فرموده: «و
انها لتحتّ الذنوب حتّ الورق و تطلقها اطلاق الربق» خ 199 316 نماز گناهان
را مىريزد مانند ريختن برگ و آنها را باز مىكند مانند باز كردن طنابها.
«انطلق على تقوى الله» نامه 25 380 حركت كن بر تقواى خدا
«طليق» آزاد
شده نامه 17، «طليق اللسان» خ 234 آنكه زبانش
روان است، به معاويه نوشته: «و ما للطلقاء و ابناء
الطلقاء و التمييز بين المهاجرين الاوليّين و ترتيب درجاتهم و تعريف طبقاتهم»
نامه 21 286 منظور از «طلقاء» آنانند كه رسول خدا 6 به آنها
فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» و آن در روز فتح مكّه بود و معاويه از آنهاست.
طلّ
هدر شدن.
تأخير كردن. منع كردن «اطلال» اشراف. چهار مورد از اين ماده در «نهج» آمده است «قتيل مطلول» خ 151 211، كشتهايكه خونش به هدر رفته
است
در مذمّت
يارانش فرموده: «كلّما اطّل عليكم منسر من مناسر اهل
الشام اغلق كلّ رجل منكم بابه» خ 69 99 هر وقت لشكرى از لشكريان شام بر شما
مشرف مىشود هر كس در خويش را مىبندد، «طلّ» باران خفيف، بقولى خفيفترين باران و
بقولى شبنم.
در وصف
دنيا فرموده: «و لم تطلّه فيها ديمه رخآء الّا هتنت
عليه مزنة بلاء» خ
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 681