نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1172
يقظ
يقظ (مثل
كتف و عضد): بيدار و نخفته «ايقاظ»: بيدار كردن. «استيقاظ»: بيدار شدن، مواردى از
آن در «نهج» آمده است، درباره خودش فرموده: «فاستمعو
من ربّانيّكم و احضروه قلوبكم و استيقظوا ان هتف بكم» خ 108 157، از امام
ربّانى خود بشنويد و قلوب خود را پيش او (براى درك سخنان او) حاضر كنيد و اگر شما
را صدا كند، به صداى او بيدار شويد. در ملامت ياران فرموده: «مالى اراكم اشباحا بلا ارواح... و تجّارا بلا ارباح و
ايقاظا نومّا و شهودا غيّبا» خ 108، چه شده كه شما را جسدهاى بلا روح و
تاجران بدون سود و بيدارهاى به خواب رفته و حاضران غائب مىبينم.
يقق
(مثل
شرف) سفيد تند:
«اليقق:
البياض الشديد»
آن فقط
يك بار در «نهج» آمده كه در وصف طاووس فرموده: «و مع
فتق سمعه خطّ كمستدقّ القلم فى لون الاقحوان ابيض يقق» خ 165 238 با شكاف
گوشش خطّى است مانند سر قلم در رنگ گل بابونه و بسيار سفيد.
يقن
(مثل عقل
و شرف) ثابت و واضح شدن:
«يقن
الامر يقنا: ثبت و وضح»
متعدى
بنفسه و متعدى با «باء» نيز مىآيد گويند: «يقن الامر و بالامر» يعنى به آن علم
پيدا كرد و محقق دانست «يقين» وصف است به معنى ثابت و واضح،
راغب
گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت
در مصباح
فيومى آمده: يقين علمى است كه از استدلال حاصل شود لذا علم خدا را يقين نگويند
«يقنه و
ايقنه» هر دو به يك معنى هستند.
«من ايقن بالخلف جاد بالعطيّة» حكمت 138 هر كس به جانشين و پاداش الهى يقين كند
اهل جود و بذل بود، در جاى ديگر فرموده: «لا تجعلوا
علمكم جهلا و يقينكم شكا اذا علمتم فاعملوا و اذا تيّقنتم فأقدموا» حكمت
274 يعنى عالم بى عمل مانند جاهل و يقين كننده بدون اقدام مانند شكاك است.
يمم
تيممّ:
قصد و اراده كردن
«يمّه
تيمّما: قصده»
آن فقط
يك بار در «نهج» به كار رفته است، در وصف ملائكه فرمايد: «و
يمّوه عند انقطاع الخلق الى المخلوقين برغبتهم» خ 91 131، ملائكه در وقت
انفطاع خلق به مخلوقات، فقط خدا
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1172