نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1153
نمىرفت
و هيچ پرندهاى به قلّه آن نمىرسيد در لغت آمده:
«اوفى
المكان: اتاه»
در وصف
آدم بدكار فرموده: «فهو يطاع و يعصى و يستوفى و لا
يوفى و يخشى الخلق فى غير ربّه» حكمت 150. يعنى مردم از او اطاعت مىكنند،
و او خدا را معصيت مىكند، حق خود را تمام مىگيرد. و حق ديگرى را نمىدهد، از
مردم در غير راه خدا مىترسد. در حكمت 259 فرموده: «الوفاء
لاهل الغدر غدر عند الله و الغدر باهل الغدر وفاء عند الله» وفا به اهل
فريب و حيله، نزد خدا حيله محسوب است و حيله به اهل حيله، در نزد خدا وفاء به حساب
آيد.
وفات
(مثل
نجات) مرگ. جمع آن وفيات است، درباره ابو بكر فرموده: «فيا
عجبا بينا هو يستقيلها فى حياته اذ عقدها لاخر بعد وفاته» خ 3 48، عجبا ابو
بكر در حال زنده بودن از خلافت استقاله مىكرد و مىگفت: اين را از من بگيريد، من
بهترين شما نسيم: «اقيلونى فلست بخيركم» ولى
براى بعد از مرگ خود، آنرا به ديگرى «عمر بن الحطاب» عقد كرد.
موافاة: مفاجه و غفلتا رسيدن «و الهرب منه موافاته» خ 149،
فرار از مرگ غفلتا به مرگ رسيدن است گويند:
«وافاه:
فاجأه.»
وقب
وقوب:
دخول، آن فقط يك بار در «نهج» آمده است در وقت رفتن به صفّين در «نخيله» فرمود: «الحمد لله كلما وقب ليل و غسق و الحمد لله كلما لاح نجم و
خفق» خ 48 87 حمد خدا را هر وقت كه شبى وارد شود و تاريك گردد و حمد خدا را
هر وقت كه ستارهاى آشكار شود و پنهان گردد.
وقت
مقدارى
از زمان كه براى كارى معيّن شده است:
«الوقت
مقدار من الزمان مفروض لامرما»
ميقات
وقت معيّن براى كارى. وعده وقتدار و نيز مكانيكه براى عملى معين شده است، مواردى
از آن در «نهج» آمده است.
درباره
آماده شدن براى جنگ با اهل شام فرمود: «و لكن قد وقّت
لجرير وقتا لا يقيم بعده الا مخدوعا او عاصيا و الرأى عندى مع الاناة» خ 43
84 براى جرير بن عبد الله كه پيش معاويه فرستادهام وقتى تعيين كردهام كه بعد از
تمام شدن آن در نزد
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1153