نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1129
يكبار در
«نهج» آمده است چنانكه فرمايد: «فذروا ما قلّ لما كثر
و ما ضاق لما اتّسع» خ 114 171 بگذاريد دنياى كم را براى آخرت زياد و
بگذاريد و ترك كنيد دنياى تنگ را براى آخرت وسيع
وذام
(مثل
رجال) جمع وذمه (مثل نفقه) به معنى روده و شكمبه يا مجموع هر دو است:
«الوذمة
محرّكة: المعّى و الكرش جمع وذام»
آن فقط
يك بار در «نهج» آمده است: انّ بنى اميّة ليفوّقوننى
تراث محمّد 6 تفويقا و الله لئن بقيت لهم لانفضنهم نفض اللّحام
الوذام التربة» خ 77 104، بنى اميّه ارث رسول خدا را اندك اندك به من دهند،
به خدا قسم اگر زنده ماندم و قدرت به دست آوردم آنها را دور خواهم انداخت چنانكه
قصّاب شكمبه خاك آلود را دور مىاندازد. ابن ابى الحديد گويد: ابو الفرج در اغانى
از حارث بن حبيش نقل كرده: سعيد بن عاص كه از جانب عثمان امير كوفه بود هدايائى به
مدينه فرستاد و هديّهاى هم توسط من به على بن ابى طالب 7 ارسال كرد و
نوشت: هديّه شما بيشتر از هديّه همه است جز امير المؤمنين عثمان، من هديّه را پيش
آن حضرت آوردم چون نامه را خواند نظير سخن بالا را فرمود.
ورث
وراثت و
ارث: منتقل شدن مالى است به انسان از ديگرى بدون خريدن و نظير آن. بدين جهت مال
ميّت را ارث، ميراث و ثرات گفتهاند مواردى از آن در «نهج» آمده است به خوارج كه
مرتكب كبيره را كافر مىدانستند فرمود: «و قد علمتم
انّ رسول الله 6 رجم الزانى المحصن ثمّ صلّى عليه ثم ورّثه اهله
و قتل القاتل و ورّث ميراثه اهله» خ 127 184 مىدانيد كه آن حضرت زانى محصن
را سنگسار كرد، بعد به او نماز خواند، و اهل او را وارث اموال او كرد، و قاتل را
قصاص نمود و ارث او را به اهلش داد، اگر صاحب كبيره كافر بود چنان نمىكرد.
درباره
خلافت خود فرموده: «فصبرت و فى العين و قذى و فى الحلق
شجى ارى تراثى نهبا» خ 3 48، صبر كردم در حالى كه در چشمم خاشاك و در گلويم
استخوان مانده بود، مىديدم كه ارثم (خلافت) غارت مىشود. درباره قاضى فاسق
فرموده: «تصرخ من جور قضائه الدماء و تعّج منه
المواريث»
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1129