نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1018
درباره
عباد الله الصالحين فرموده: «فنشجوا نشيجا و تجاوبوا
نحيبا يعجّون الى ربّهم من مقام ندم و اعتراف...» خ 222 343، از گريه
گلوگير شدهاند با يكديگر مناجات كردهاند با گريه شديد، به خداى خود ناله مىكنند
از مقام ندامت و اعتراف به گناه.
نحر
(مثل
عقل) بالاى سينه و گلو، جمع آن نحور است،
راغب
محلّ گردنبند از سينه گفته است
سه مورد
از آن در «نهج» آمده است، درباره رحلت رسول الله 6 فرموده: «فلقد و سدّتك فى ملحودة قبرك و فاضت بين بين نحرى و صدرى
نفسك فانا لله و انّا اليه راجعون» خ 202 320 من تو را در لحد قبرت
خوابانيدم و روح تو ميان سينه و گلويم از بدنت خارج شد. درباره اهل شام فرموده:
معاويه جمعى از گمراهان را به دنبال خود كشيده و جريان را بر آنها پنهان كرده تا
گلوهاى خود را هدف مرگها قرار دادهاند، «حتّى جعلوا
نحورهم اغراض المنيّة» خ 51 89 درباره دشمنان و ظاهرا اهل شام فرموده: «انّهم لن يزولوا عن مواقفهم... حتّى تدعق الخيول فى نواحر
ارضهم و باعنان مساربهم و مسارحهم» خ 124 181 «نواحر
ارض» يعنى زمينهاى متقابل و رو در رويهم، مسارح: چراگاهها مسارب: راهها.
يعنى آنها از جايشان حركت نمىكنند تا آنكه اسبان زمينهاى روى در روى آنها را و
اطراف راهها و چراگاههاى آنها را زير سمّ بكوبند.
نحس
شوم و
شومى. مصدر و اسم هر دو آمده است، آن فقط يك دفعه در «نهج» يافته است، درباره
آسمان فرموده: «و اجراها على اذلال تسخيرها من ثبات
ثابتها و مسير سائرها و هبوطها و صعودها و نحوسها و سعودها» خ 91 128 و
جارى كرد و راه انداخت اجرام آسمانى را بر راههاى رام شدن از ثبات ثابت آنها و از
حركت متحرك آنها و پائين آمدن و بالا رفتن آنها و شومى و سعود آنها. محمد عبده
سعود را آبادى ستارگان و نحوست را بائر بودن و غير آباد بودن معنى كرده است يعنى
بعضى از آنها آباد است مثل زمين و بعضى خراب و باثير است مثل كره، ماه، نگارنده
اين معنى را قبول دارم
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1018