نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1016
باشد
(محل ماندن نيست) درباره كعبه فرموده: «ثم امر آدم
7 و ولده ان يثنوا اعطافهم نحوه، فصار مثابه لمنتجع اسفارهم و غاية
لملقى رحالهم» خ 192 293 «منتجع»: محلّ فايده، يعنى آنگاه به آدم و فرزندان
آدم امر كرد ميل كنند به طرف آن، در نتيجه، كعبه محلّ فوائد سفرهاى آنها گرديد و
غايتى براى انداختن بارهايشان
نجل
(مثل
عقل) بريدن. شكافتن منجل (مثل محور): داس آن فقط يك بار در «نهج» آمده كه درباره
ملخ فرموده: «و جعل لها الحسّ القوىّ و نابين بهما
تقرض و منجلين بهما تقبض، يرهبها الرزّاع فى ذرعهم...» خ 185 271، خداوند
براى او حسّ قوى قرار داد و دو دندان كه با آنها مىبرد و دو داس كه با آنها نگاه
مىدارد، كشاورزان از آن در كشت خويش مىترسند، گويند: منظور امام صلوات اللّه
عليه از دو «داس» پاهاى ملخ است كه مانند داس كجند.
نجم
نجم در
اصل به معنى بروز و ظهور و آشكار شدن است. گويند: «نجم القرن و النبات» يعنى شاخ و
علف روئيد و آشكار شد، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مىكند. علف را نيز نجم
گويند كه از زمين بروز و ظهور مىكند.
مواردى
از آن در «نهج» آمده است، درباره خوارج آنگاه كه گفتند. همهشان كشته شدند فرمود: «كلّا و الله انهم نطف فى اصلاب الرجال و قرارات النساء كلما
نجم منهم قرن قطع حتّى يكون آخرهم لصوصا سلّابين» خ 60 94 به خدا تمام
نشدهاند، آنها نطفهها هستند در اصلاب مردان و رحمهاى زنان، هر وقت شاخى از آنها
ظاهر شود بريده شود (اگر شخصى از آنها قيام كنند شكست مىخورد) تا در آخر به صورت
دزدها و غارتگر كردند (يعنى روح خارجى هميشه خواهد ماند).
به برج
بن مسهر طائى فرمود: «نجمت نجوم قرن الماعز» خ
184 268 كه در «سوم» گذشت يعنى ظاهر شدى مانند روئيدن شاخ بز. «الحمد لله كلّما وقب ليل و غسق و الحمد لله كلّما لاح نجم و
خفق» خ 48 87، درباره جوّ و فضا فرموده: «الذى
جعلته مغيضا للّيل و النهار و مجرى للشمس و القمر و مختلفا للنجوم السيّاره»
خ 171 245، خدايا تو فضا را محلّ غائب شدن شب و روز، محل حركت آفتاب و ماه و محل
رفت و آمد ستارگان سيّار قرار دادهاى، از اين معلوم
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 2 صفحه : 1016