نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 356
خلب
بر وزن
عقل حيله كردن در منطق:
«خلب
فلانا خلبا: خدعه بمنطقه و لسانه و امال قلبه بالطف القول»
مخلب:
ناخن هر درنده. خواه زمينى باشد يا پرنده، جمع آن مخالب است، چون صاحب ناخن، شىء
را بوسيله آن به طرف خود ميل مىدهد و مىكشد. از اين ماده هفت مورد در «نهج» آمده
است.
در رابطه
با دنيا فرموده: «فانّ برقها خالب و نطقها كاذب و
اموالها محروبة» خ 191، 284 برق دنيا حيلهگر است در ابر آن باران نيست،
گفتهاش دروغ و اموالش تاراج شده است.
خلّب
ابرى را گويند كه باران ندارد و با نمود خود حيله مىكند همچنين است برق خلّب، در
دعاى اساسقاء فرموده: «و انزل علينا سماء مخضلة... غير
خلّب برقها و لا جهام عارضها و لا قزع ربابها» خ 115، 172، خدايا بر ما
فرست آسمانى كه تر كننده است و بىباران نيست برق آن و خالى نيست ابر آن. مخالب به
معنى ناخنها و چنگالها، پنج بار به كار رفته است آنحضرت به عمرو بن عاص مىنويسد: «فانك قد جعلت دينك تبعا لدنيا امرء ظاهر غيّه... و طلبت
فضله اتّباع الكلب للضرّ غام يلوذ بمخالبه و ينتظر ما يلقى اليه من فضل فريسته»
نامه 39، 411 تو دينت را فروختى به دنياى مرديكه ضلالتش آشكار است، باقى مانده و
نميخورده او را طلب كردى همانطور كه سگ در پى شير است، به چنگالهاى او پناه مىبرد
و منتظر است چيزى از طعمه او پيشش انداخته شود.
خلج
(بر وزن
عقل) جذب. سلب. انتزاع. تحريك. از اين لفظ دو مورد در «نهج» يافته است، در رابطه
با اجل و مرگ فرموده: «و خلق الاجال فاطالها و قصّرها
و قدّمها و اخّرها و وصل بالموت اسبابها و جعله خالجا لاشطانها» خ 91، 134،
خداوندا اجلها را معين كرد، بعضى را طولانى، بعضى را كوتاه نمود، بعضى را پيش
انداخت و بعضى را بتأخير. و طنابهاى آنها را بمرگ متصل كرد و مرگ را جذب كننده و
كشنده آن طنابها قرار داد.
در رابطه
با تقوى فرموده: «فاتقّوا اللّه تقّية ذى لبّ... أرجف
الذكر بلسانه و قدّم
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 356