نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 344
بذل
گذشت.
خصاصة
فقرو
احتياج:
«خصّ
يخصّ خصاصة: افتقر»
در رابطه
با اقربا فرموده: «الا لا يعدلن احدكم عن القرابة يرى
بها الخصاصة ان يسدّها بالذى لا يزيده ان امسكه و لا ينقصه ان اهلكه» خ 23،
53، كسى از خويشاوند رو نگرداند كه در او احتياج مىبيند. از اينكه فقر او را سدّ
كند با ماليكه اگر آنرا نگاه داريد در ثروت و جاه او نمىافزايد و اگر بذل كند او
را نقصان وارد نمىكند «اهلاك» به معنى بذل
است. «خاصّ. خاصّه» شىء مخصوص «خاصّة القوم» بزرگان آنست «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصّة اوليائه» خ 27،
69 «خاصيّة» نسبت است به خاصّه و مخصوص، جمع آن خاصيّات و خصائص است در رابطه با
اهل بيت : فرموده: «و لهم خصائص الولاية و
فيهم الوصية و الوراثة الآن اذ رجع الحق الى اهله و نقل الى منتقله» خ 472،
خصوصيت و اولويّتهاى ولايت امر در آنهاست، وصايت رسول الله 6 و وراثتش در آنهاست
اكنون كه من خليفه شدهام حق به اهلش برگشته و به محل انتقالش منتقل گرديده است.
خصف
چسباندن.
قرار دادن. وصله زدن، آن تنها يكبار در «نهج» يافته است كه در وصف رسول خدا 6 فرموده: «و لقد كان يأكل على الارض و
يجلس جلسة العبد و يخصف بيده نعله و يرقع بيده ثوبه» خ 160، 228، آنحضرت بر
روى زمين غذا مىخورد مانند غلام متواضعانه مىنشست، كفش و لباس خويش را با دست
خود وصله مىزد.
خصل
خصله-
به فتح اول- فضيلت و رذيلت. ولى اكثريت آن در فضيلت است. جمع آن خصال مىباشد،
اين لفظ در قرآن مجيد نيامده ولى سيزده مورد در «نهج» به كار رفته است. در رابطه
با آنانكه با دست و زبان و قلب، نهى از منكر مىكنند فرموده: «فمنهم المنكر للمنكر بيده و لسانه و قلبه فذلك المستكمل
لخصال الخير و منهم المنكر للمنكر بلسانه و قلبه و التارك بيده فذلك متمسّك
بخصلتين من خصال الخير و مضيّع خصلة...» حكمت 374.
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 344