نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 340
186، 275
يعنى توانائىهايشان به عجز آمده و تمام مىشود و مطرود و خسته به طرف خودشان بر
مىگردد نظير: ﴿ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ
كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ»﴾ سوره ملك: 4 درباره
تسبيح ملائكه فرموده: «و ورآء ذلك الرجيج سبحات نور
تردع الابصار عن بلوغها فتقف خاسئة على حدودها» خ 91، 129، در پس اين
اضطراب... طبقات نورى است كه چشمها را از رسيدن به آن باز مىگرداند و چشمها خسته
و طرد شده در حدود خود مىايستند.
خسر
كم شدن و
كم كردن همچنين است خسران و آن با ضرر قابل تطبيق يا عبارت اخراى ضرر و زيان است،
شانزده مورد از اين ماده در «نهج» ديده مىشود: «من
حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر و من خاف امن» حكمت 208، و نيز فرموده: «احذران يراك الله عند معصيته و يفقدك عند طاعته فتكون من
الخاسرين» حكمت 383.
خسس
خسّة و
خساسة: رذيل بودن... خسيس: رذيل و حقير و پست، «اخسّ» مبالغه آنست، از اين لفظ فقط
يك مورد در «نهج» داريم، به اهل مصر درباره مالك اشتر نوشته است: «و لا تثّاقلوا الى الارض فتقروا بالخسف و تبوؤوا بالذّل و
تكون نصيبكم الاخس» نامه 62، 452، در رفتن به جهاد سنگينى نكنيد تا مقيم
شويد در ظلم دشمن، و قرين باشيد با ذلّت و باشد نصيب شما از زندگى حقيرتر و
زديلتر.
خسف
فرو رفتن
و فرو بردن «خسفه الله و خسف هو» به معنى نقيصه و ذلت نيز آيد از اين ماده پنج
مورد در «نهج» آمده است درباره قوم ثمود فرموده: «فما
كان الّا ان خارت ارضهم بالخسفة خوار السكّة المحماة فى الارض الخوّارة» خ
201 و 319، يعنى نبود مگر آنكه زمين آنها مانند گاو نعره كشيد مانند صداى خيش سرخ
شده در آتش در زمين نرم. و در رابطه با ترك جهاد فرموده: «فمن
تركه رغبة عنه البسه الله ثوب الذلّ... و سيم الخسف و منع النصف» 27، 69،
هر كه جهاد را از روى اعراض ترك كند خدا بر او لباس ذلت مىپوشاند و تحميل مىشود
به او ذلت و مشقّت و ممنوع مىشود از عدالت. و درباره بنى اميه فرموده: «ثمّ يفرّجها الله عنكم... بمن يسومهم خسفا» خ
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 340