نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 337
قطعههاى
ابر پائيز و نيز فرموده: «فاذا كان ذلك ضرب يعسوب الدين بذنبه فيجتمعون اليه كما
يجتمع قزع الخريف» غريب 1، 517 يعنى چون وقت آن رسد پيشواى قوم قيام خويش را شروع
مىكند، اعوانش به دور او جمع مىشوند مانند جمع شدن قطعههاى ابر پائيز «ضرب ذنب»
كه در اصل به معنى زدن دم است ظاهرا شروع قيام مىباشد، به نظر مىآيد اين كلام
اشاره به قيام امام زمان صلوات الله عليه است.
خرق
پاره
كردن
«خرق
الثوب خرقا: مزّقه»
و نيز به
معنى سوراخ. روزنه بيابان و زمين وسيع آيد، چهارده موارد از اين ماده در «نهج»
آمده است، در رابطه با خداوند متعال فرموده: «خرق علمه
باطن غيب السترات و احاط بغموض عقايد السريرات» خ 108، 155، علم خدا باطن
مستور پردهها را شكافته و به غامض عقيدههاى سرائر احاطه كرده است. و در رابطه با
ملاحم فرموده: «و كم يخرق الكوفة من قاصف و يمرّ عليها
من عاصف» خ 101، 147، اى بسا طوفان سنگبارانى كه كوفه را مىشكافد و طوفانى
كه بر آن مىگذرد.
خرق
به ضم
اول حماقت و ضدّ رأى چنانكه فرموده: «من الخرق
المعاجله قبل الامكان و الاناة بعد الفرصة» حكمت 363 دو چيز از سفاهت است
يكى عجله كردن قبل از امكان و مقدمات، ديگرى تأخير كردن بعد از فراهم آمدن فرصت.
خروق
شكافها
در رابطه با خداى سبحان فرموده: «يخبر لا بلسان و
لهوات و يسمع لا بخروق و ادوات» خ 186، 274 خبر مىدهد ولى نه به زبان
معمولى و زبانهاى كوچك حلق و مىشنود ولى نه با شكافهاى گوشها و الات بدنى. مخرق
بر وزن مقصد: بيابان جمع آن مخارق است و آن به معنى منافذ و شكافها نيز آيد مانند «مخارق الجوّ» خ 165
خرم
قطع
كردن. شكافتن. از اين كلمه چهار مورد در «نهج» يافته است، در رابطه با خشونت عمر
بن الخطاب فرموده: «فصاحبها كراكب الصعبة ان اشنق لها
خرم و ان اسلس لها تقّحم» خ 3، 48، رفيق و همنشين او مانند شتر سوارى بود
كه اگر زمامش
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 337