نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 330
خراب
خرب (بر
وزن عقل) و خراب: ويران شدن و ويران كردن. تخريب و اخراب نيز به معنى خراب كردن
است از اين ماده نه مورد در «نهج» آمده است: «انّ الله
ملكا يناوى فى كلّ يوم: لدو اللموت و اجمعوا للفناء و ابنوا للخراب» حكمت
132، خدا را ملكى است هر روز ندا مىكند كه: بزائيد براى مردن، جمع كنيد براى فنا،
و بسازيد براى خراب شدن.
خرج
خروج:
بيرون شدن. آشكار شدن. مثل خارج شدن از منزل و خارج شدن ميوه از درخت از اين ماده
بطور وفور در «نهج» يافته است. استخراج: طلب خروج. «خراج»: غلّهايكه بر سبيل
وظيفه (ماليات) اخراج مىشود:
«الخراج:
المال المضروب على الارض»
خوارج
شورشيان.
متمرّدان. اين لفظ از ماده خروج به معنى سركش و طغيان گرفته شده گويند:
«خرجت
الرعية على الملك: تمردّت»
آنها
همان نادانها و بيخردان بودند كه در صفّين به يارى منافقان برخاسته و صلح در
خواستى معاويه را به امام صلوات الله عليه تحميل كردند، بعد به مخالفت با آنحضرت
برخاستند كه چرا صلح را قبول كردى و شعار «لا حكم الّا للّه» را سر دادند و گفتند:
حكم خدا درباره معاويه آن بود كه يا كشته شود و يا به امام بيعت نمايد «انّ الله قد امضى حكمه فى معاوية و اصحابه ان يقتلوا او
يلحقوا فى حكمنا». آنها را مارقين (از دين بيرون رفتگان) نيز گويند كه رسول
خدا 6 به آنحضرت فرمودند: «ستقاتل
بعدى الناكثين و القاسطين و المارقين» (شرح نهج ابن ابى الحديد ج 1 ص 201
خطبه شقشقيه) منظور از ناكثين (بيعت شكنان) اهل بصره و از قاسطين (سركشان) اهل شام
و از مارقين، خوارج است به تدريج آنها داراى افكار گوناگون شده و از جمله مرتكب
كبيره را كافر دانستند، آنها به دست آنحضرت تار و مار شدند ولى روح خوارج كه روح
عصبيت و لجاجت و خشكه مقدسى و نافهمى و آشتى ناپذيرى و پاىبند به منطق نبودن است
باقى ماند. درباره آنها در نهج البلاغه مطالب زيادى آمده كه به آنچه به دست
آوردهايم ذيلا اشاره مىكنيم.
1: لفظ
خوارج تنها يكبار در «نهج» آمده، بقيّه در رابطه با آنهاست بدون ذكر
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 330