نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 316
استحاله
حال به
حال شدن و محال شدن
«استحال
الشىء: تحول من حال الى حال. و صار محالا»
در كلام
عجيبى فرموده: «الناس منقوصون مدخولون الّا من عصم
الله... و يكاد اصلبهم عودا تنكؤه اللّحظة و تستحيله الكلمة الواحدة» حكمت
343 مردم از كمال خويش ناقص شده و از عقل خويش مريضند مگر آنانكه خدا حفظ كرده است...
آنكه در دينش محكمتر است، نزديك است كه نگاهى زخم او را منفجر كند، و كلمه واحدى
او را از رأيش بر گرداند.
احتيال
حيله و
تدبير كردن و كار را از وجهى به وجهى بر گرداندن در رابطه با خدا فرموده: «لم يذرء الخلق باحتيال و لا استعان بهم لكلال خ 195،
309، مخلوق را با تدبير و تفكر خلق نكرده و براى از بين بردن ملال و رنجى از آنها
كمك نگرفته است.
حائل
متحوّل
شونده درباره دنيا به حارث اعور مىنويسد: «و كلّها
حائل مفارق» نامه 69، 459.
حوم
گرديدن.
دور زدن
«حام
الطائر حول الماء: داربه»
از اين
ماده سه مورد در «نهج» يافته است. درباره فتنهها فرموده: «ان الفتن اذا اقبلت شبهّت و اذا ادبرت نبهّت ينكرن مقبلات و يعرفن مدبرات
يحمن حوم الرياح» خ 93، 137، فتنهها به
وقت آمدن به حق مشتبه شوند و چون برگردند متنّبه مىگردند، در وقت رو آوردن
ناشناختهاند و بعد از رفتن شناخته مىشوند، مانند بادها در اطراف انسانها دور
مىزنند
«حومة
الذل» يعنى ذلّت بزرگ چنانكه در خ 192 آمده است.
حوى
جمع
كردن. مالك شدن. احراز كردن:
«حوا
الشىء: جمعه، ملكه، احرزه»
از اين
ماده چهار مورد در «نهج» يافته است: در وصف خدا فرموده: «لا
يشغله شأن و لا يغيّره زمان و لا يحويه مكان و لا يصفه لسان» خ 178، 256 و
نيز فرموده: «و لا محجوب فيحوى خ 163، 232
مستور نيست تا در مكانى جمع شود.
حيد
ميل و
عدول.
«حاد عن
الطريق حيدا: مال عنه و عدل»
چهار
مورد از اين ماده در «نهج» آمده است. بعد از شبيخون ضحاك بن قيس در مذمّت يارانش
فرموده: «تقولون فى المجالس كيت و كيت فاذا جاء القتال
قلتم حيدى حياد» خ 29، 73 «حيدى» امر مؤنث است از «حيد»، «حياد» به فتح اول
و ضم آن به معنى شىء
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 316