نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 312
حكمت 372
اى جابر هر كس نعمتهاى خدا بر او زياد شد، حاجات مردم به او زياد مىشود هر كس در
آنها به واجب خود (قضاى حوائج) قيام كند، آنها را در معرض بقا قرار داده است.
حوذ
راندن.
احاطه. استحواذ: غلبه و تسلط و آن تنها يكبار در «نهج» آمده است درباره ملائكه
فرموده است: «لم يختلفوا فى ربّهم باستحواذ الشيطان
عليهم» خ 91، 131 درباره خدايشان اختلاف نكردهاند با تسلط شيطان بر آنها.
حور
(به فتح
اوّل) رجوع.
«الحور:
الرجوع. ما حار جوابا اى مارّد جوابا»
لازم و
متعدى آمده است، به معنى تحيّر نيز مىباشد، از اين ماده چهار مورد در «نهج» آمده
است، در رابطه با انسان در شكم مادر فرموده: «تمور فى
بطن امّك جنينا لا تحير دعاء و لا تسمع نداء» خ 163، 233 به طور مارپيچ در
شكم مادرت حركت مىكردى، قدرت ردّ دعوتى را نداشتى و ندائى را نمىشنيدى «احاره»
به معنى ردّ است،
عبده
آنرا «قدرت خواندن نداشتى» معنى كرده است.
در ملامت
يارانش فرموده: «اذا دعوتكم الى جهاد عدوّكم دارت
اعينكم... يرتج عليكم حوارى فتعمهون و كأّن قلوبكم مألوسة» خ 34، 78 «حوار»
مراجعه در كلام و ردّ آن به يكديگر است يعنى: چون شما را به جهاد دشمنتان مىخوانم
چشمانتان در كاسه سر به دوران مىافتد، مكالمه و خطاب من به شما بسته و نامعلوم
مىشود، سرگردان مىشويد، گوئى قلوبتان آميخته با جنون است «لا يتحاورون» خ 161، 231 يعنى با هم گفتگو و ردّ
كلام ندارند «محار» محلّ رجوع. چنانكه در خ 83، 114 آمده: «هل من مناص... او فرار او محار ام لا».
حوز
جمع
كردن: ضمّ كردن نسبت به خود:
«حازه
حوزا: ضمّه و جمعه»
از اين
ماده دوازده مورد در «نهج» يافته است. آنحضرت به مصقلة بن هبيره فرماندار فرارى
مىنويسد: «بلغنى... انك تقسم فىء المسلمين الذى
حازته رماحهم و خيولهم... فيمن اعتامك من اعراب قومك» نامه 43، 415، به من
خبر رسيد تو غنيمت مسلمين را كه نيزهها و اسبهاى آنها جمع كرده ميان قوم خود كه
تو را انتخاب كردهاند تقسيم مىكنى. و به عثمان بن حنيف مىنويسد: «فو الله ما كنزت من دنياكم تبرا... و لا حزت من
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 312