نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 21
خورشيد و كائنات مانند شعاع آنست، شعاع در هر حال از خورشيد
بوده و وابسته به آن است خواه بگوئيم: از اوّل با خورشيد بوده و يا بعدا به وجود
آمده است، ولى آنها فرض اوّل را قبول دارند، دليلشان فيّاض على الاطلاق بودن
خداست.
مرحوم شهيد مطهرى فرمايد: فلاسفه هيچ دليلى از خود عالم بر
قديمى بودن آن ندارند و فقط مىگويند: خدا فيّاض على الاطلاق و قديم الاحسان است
امكان ندارد فيض و احسان او را منقطع و محدود بدانيم (منطق و فلسفه ص
۱۷۹) چنانكه ديديم قول فلاسفه مخالف ظواهر آيات و مخالف روايات
و نهج البلاغه است.
ابر:
(بر وزن عقل) اصلاح و بارور كردن نخل و نيش زدن عقرب و توطئه
و غيره است، در لغت آمده: «ابر النخل: اصلحه، ابر العقرب فلانا: لدغته بابرتها»
اين كلمه فقط يكبار آنهم به صورت فاعل «ابر» در نهج البلاغه آمده است آنگاه كه به
خوارج فرمود: «اصابكم حاصب و لا بقى منكم آبر» خ ۵۸، ۹۲ مرحوم سيد رضى فرموده:
«آبر» بر سه وجه نقل شده: اولّى با «راء» كه به اصلاح و بارور كنندۀ نخل
گويند: آبر، دوّمى با «ثاء» يعنى: «آثر» و ان كسى است كه نقل حديث مىكند و آن
اصحّ وجوه در نزد من است گويا امام 7 فرمايد:
مخبرى و خبر دهندهاى از شما باقى نماند، سومّى با «زاء» به
معنى شورشگر است، هلاك شونده را نيز گويند، ابن ابى الحديد نمّام و مفسد را نيز بر
آن افزوده است، ابن اثير در «نهايه» متن اول را اختيار مىكند. به نظر نگارنده
معنى شورش و توطئهگر صحيح است، ابن ابى الحديد گويد: «الآبر: من يبغى القوم
الغوائل خفية».
به هر حال: خوارج، حكميت را در صفين را بر امام 7
تحميل كردند و چون نقشه شوم معاويه و عمرو بن عاص در «دومة الجندل» آشكار گرديد
محضر حضرت آمده و گفتند: ما اشتباه كرديم، استغفار مىكنيم و در صورتى به اطاعت تو
خواهيم آمد كه تو هم اقرار كنى با قبول حكميّت كافر شدهاى، بعد ايمان بياورى و
توبه كنى، امام در جواب آن ناكسان چنين فرمود:
«اصابكم
حاصب و لا بقى منكم آبر، ابعد ايمانى بالله و جهادى مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه
أشهد على نفسى بالكفر؟ لقد ضللت اذا و ما انا من المهتدين.»
۱۰۲۹۸
نام کتاب : مفردات نهج البلاغه نویسنده : قرشی، سید علی اکبر جلد : 1 صفحه : 21