نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 49
(1)
اضوج:
(به
فتح اول و سكون ضاد و فتح واو)، جايى است نزديك احد در مدينه. در شعر كعب بن مالك
كه در سوگ حمزة بن عبد المطلّب- رضى اللّه عنه- سروده، از اين مكان نام برده شده
است.
(2)
اطحل:
طلحه،
در لغت به معناى رنگ خاكسترى است. ياقوت مىنويسد:
اطحل
كوهى است در مكه و ثور بن عبد مناف به آنجا نسبت داده مىشود و مىگويند: ثور
اطحل. سفيان ثورى (متوفاى سال 161 ه .. ق.) در بصره نيز منسوب به همين ثور اطحل
است.
بكرى
گفته است: ثور اطحل همان است كه در حديث آمده: «پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ميان
عير تا ثور را حرم قرار داد» و اين يك اشتباه است؛ زيرا «ثور اطحل» در مكه است و
آنچه در اين حديث آمده در مدينه قرار دارد.
(3)
اطرقا:
(به
صيغه فعل امر مثنّى)، نام محلى است كه ناشناخته است. در شعرى كه ابن هشام آن را
نقل كرده، از اين مكان ياد كرد است.
(4)
اطلاح:
(ذات):
يا «ذات اطلح» و يا «ذات ابطح».
ياقوت
مىنويسد: ذات اطلاح، جايى است از پشت وادى القرى تا مدينه كه پيامبر خدا صلّى
اللّه عليه و آله در ماه ربيع الأول سال هشتم، كعب بن عمير غفارى را به جنگ آن
فرستاد. در وادى العربه فلسطين مكانى است به نام «وادى الطلاح». دباغ مىنويسد: به
احتمال زياد «ذات اطلاح» كه كعب بن عمير صحابى، در آنجا به شهادت رسيده، همين وادى
الطلاح باشد.[1]
(5)
اطم:
(به
ضم اول و دوم)، به معناى دژ و قلعه است و بيشتر به دژهاى مردم مدينه در زمان
جاهليت گفته مىشود. هر يك از قبايل انصار (اوس و خزرج) براى خود اطم (دژ) يا آطام
(دژهايى) دانستهاند كه در مواقع جنگ از آنها استفاده مىكردهاند.
از
جمله آطامى كه در سيره و حديث از آنها ياد شده عبارتند از: اطم بنى ساعده، كه بلد
ذرى در داستان زنى جونى (از بنى جون) كه به همسرى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و
آله درآمد از آن اسم برده است. بنى ساعده نزديك مسجد
______________________________
(1). بلاد فلسطين، ص 643
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 49