نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 293
(1)
غميصاء
:
مصغّر غمصاء است و غمصاء مؤنث اغمص مىباشد، به معناى كسى كه چشمش قى و چركابه
مىدهد. و آن، مكانى است نزديك مكه كه بنو جذيمة بن عامر سكونت داشتند؛ همانان كه
خالد بن وليد در روز فتح مكه كشتارشان كرد و اين خود داستانى دراز دارد.
(2)
غميم:
(به
فتح اول و كسر دوم)، در لغت به معناى علف تر و سبزى است كه روى آن علف خشك باشد.
نيز به معناى «مغموم» است؛ يعنى شىء پوشيده شده.
گفته
مىشود: كراع الغميم.- حرف كاف.
(3)
«كراع الغميم» جايى است ميان مكه و مدينه كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله،
ضمن شروطى، آن را به أو في بن مواله واگذار كرد. امروزه به نام «رقاء الغميم»
معروف است و در شانزده كيلومترى سمت چپ كسى است كه از عسفان خارج مىشود.
(4)
غور:
به
معناى زمين پست و نشيب مىباشد.
«غور
تهامه» از همين معنا گرفته شده است. هرگاه كسى وارد سرزمين تهامه شود مىگويند:
«قد أغار الرجل». غور هر چيز به معناى قعر و گودى آن است.
در
اخبار آمده است: هيأت نمايندگى بنى نهد بن زيد نزد پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و
آله آمدند و عرض كردند: اى پيامبر خدا، ما از غورى تهامه خدمت شما آمدهايم.
نمىدانم چرا اين كلمه به صورت تثنيه آمده است؛ در حالى كه غور يكى است و جاها و
اماكنى كه اين كلمه به آنها اضافه مىشود، متعدّد مىباشد؛ مثلا تهامه غورى دارد،
يمن غورى دارد، عمان غورى دارد و ...
شايد
علت اينكه آن را به صورت تثنيه آوردهاند، اين باشد كه خواستهاند عموميت بدهند و
بگويند از جاهاى متعددى آمدهاند يا خواستهاند وسعت و گستردگى سرزمين خود را
برسانند.
به
هر سرزمينى كه به سمت درياى سرخ كشيده باشد، از عقبه در اردن گرفته تا مخا در يمن،
تهامه مىگويند.
(5)
غوره:
(به
فتح اول)، جايى است ميان اماكنى از نواحى يمامه كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و
آله به تيول مجّاعة بن مراره داد.
(6)
غوطه
دمشق:
سرزمين
نشيب و پست پيرامون شهر دمشق را گويند كه يكى از
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 293