نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 140
(1)
حفر:
(به
فتح اول و دوم)، در لغت به معناى خاكى است كه از حفره يا گودال بيرون آورند و به
قولى: جاى حفر شده مانند خندق يا چاه. به چاهى كه دهانهاش فراخ باشد «حفير»،
«حفر» و «حفيره» مىگويند.
«حفر
ابو موسى» چاههايى است كه ابو موسى اشعرى در مسير جاده بصره به مكه حفر كرد و
امروزه به «حفر الباطن» نامبردار هستند و در شمال كشور عربستان سعودى قرار دارند.
حفير،
بعد از ذو الحليفه بوده و پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در آنجا فرود مىآمد.
(2)
حفر:
(با
سكون فاء)، چاهى جاهلى بوده در مكّه. اين كلمه به جيم (جفر) نيز روايت مىشود.
(3)
حفن:
(به
فتح حاء و سكون فاء)، شهرى است در مصر. ماريه قبطيه، امّ ابراهيم، كه مقوقس او را
به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله هديه كرد، از همين شهر بوده است. شايد نام
فاميلى «حفنى» كه يكى از نامهاى خانوادگى در مصر است، منسوب به همين شهر باشد.
گاهى
اوقات نسبت به «حفن» را «حفناوى» نيز مىگويند.
(4)
حفياء:
(به
فتح اول و سكون دوم)، در حديث آمده است: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله اسبهايى
را كه براى مسابقه تربيت شده بودند، از حفياء مسابقه داد و خط پايان مسابقه ثنية
الوداع بود. گمان مىكنم كه حفياء در «الغابه» بوده و همان است كه امروزه به نام
«الخليل» خوانده مىشود و در شمال مدينة النبى واقع است.
(5)
حفيره
المزنى:
-
«بئر رومه».
[حلّ:
به
كسى گفته مىشود كه از احرام خارج شده باشد و نيز به منطقهاى كه بيرون از حدود
حرم باشد.[1]]
(6)
حلائق:
با
«خاء» نيز روايت شده است؛ جايى است كه در غزوه ذو العشيره از آن ياد شده است.
[حلال:
به
ساكنان حرم مكه گفته مىشود و حلال به كسى مىگويند كه از احرام خارج شده باشد.[2]]
[حلق:
تراشيدن
موى سر است كه در منا پس از قربانى، در روز دهم انجام
______________________________
(1). طريحى، ج 1، ص 564، مادّه «حلّ».
[2] . لسان العرب، ج 11، صص 165 و
166، مادّه« حلل».
نام کتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) نویسنده : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي جلد : 1 صفحه : 140