علاوه،
قرآن صريحا با عنوان «كلام اللّه» ياد شده: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ
الْمُشْرِكِينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»[8].
«يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ»[9]. و
در احاديث تفسير به رأى آمده: «ما آمن بي من فسّر برأيه كلامي»[10]
و در حديث ديگر آمده: «و هو كلام اللّه، و تأويله لا يشبه كلام البشر»[11].
اضافه
بر آن اين كه خداوند مىفرمايد: قرآن را به زبان عربى فروفرستاديم، كاملا صراحت
دارد كه ساختار لفظى آن نيز با دست وحى انجام گرفته است. در آيه سوره شعراء كه
مستشكل به آن تمسّك جسته، صريحا به اين جهت عنايت دارد: «وَ
إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ. عَلى
قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ. بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ»[12].
لذا
جاى ترديد نيست كه قرآن در دو جهت لفظ و معنا ساختار وحيانى دارد، و صرفا كلام خدا
است. هرگز در توان پيامبر نيست كه چنين سخن معجزهآسايى- كه بيشتر در جهت لفظ و
نظم عبارت متمركز است- از خود بسازد. گستره آيات تحدّى و تعجيز، شامل پيامبر نيز
مىشود، چنان چه اشارت رفت.