نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 444
زمخشرى در تفسير اين آيه
مىگويد: «أي على طرف من الدين لا في وسطه و قلبه؛ اينان پيوسته بر كناره دين قرار
دارند، نه در وسط و قلب دين. اين بر اثر اضطراب و تزلزل آنان در دين است و بدين
لحاظ هيچگاه آرامش خاطر ندارند، همانند كسى كه بر كناره لشكر حركت مىكند تا
هرگاه پيروزى و غنيمت نصيب گرديد، پابرجا و با ديگران سهيم باشد و اگر شكست فرا
رسيد پا به فرار گذارده، راه نجات خود را پى بگيرد»[1].
تحريف
كلام، كناره زدن از مسير طبيعى آن است. مسير طبيعى الفاظ و عبارتها همان افاده
معانى حقيقى و مراد واقعى آنهاست و در صورت انحراف از آن معانى، تحريف تحقّق
مىيابد. لذا تحريف كلام را چنين وصف نمودهاند: «تفسيره على غير وجهه؛ تفسير
نمودن آن بر خلاف آنچه ظاهر آن است» اينگونه تفسير نوعى تأويل نارواست؛ يعنى
دگرگون ساختن كلام و برگرداندن آن بهسوى ديگر است. اينگونه تحريف را تحريف معنوى
گويند؛ زيرا در واقع، تحريف معنوى، دلالت لفظ را دگرگون مىسازد و از مسير خود
منحرف مىكند.
در
قرآن هر كجا واژه تحريف آمده همين معنا (تحريف معنوى) اراده شده است.
طبرسى
در تفسير آيه «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»[2]
مىگويد: «اى يفسّرونه على غير ما انزل و هو سوء التأويل[3]؛
آن را بر خلاف آنچه خداوند اراده كرده تفسير مىكنند و آن بد تأويل كردن است».
زمخشرى در تفسير آيه مىگويد: «أي يميلونها عن مواضعها[4]؛
لفظ را از موضع خود منحرف ساختهاند»؛ زيرا اگر لفظ طبق معناى واقعى- كه ظاهر لفظ
بر آن دلالت دارد- تفسير و تبيين نگردد، هرآينه از موضع اصلى خود منحرف شده است.
شعرانى-
در حاشيه مجمع البيان- مىگويد: «مواضع لفظ همان معانى لفظ است؛ زيرا هر لفظ براى
معنايى خاص وضع شده و اگر از آن موضع زايل گردد و به معناى ديگر، كه خواسته لفظ
نباشد، تفسير شود، هرآينه آن لفظ از موضع خود منحرف