نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 436
هيچچيزى سدّ راه او نمىگردد،
خواستههاى او جملگى وفق حكمت و بينش حكيمانه او انجام مىگيرد.
اين
گوشهاى از صفات برجسته الهى است كه قرآن خدا را بدان ستوده است.
ولى
آيا در كتب ديگر يا انديشههاى ديگران، چنين وصفى از خداى متعال آمده، يا بر عكس
او را به گونهاى وصف كردهاند كه هرگز شايسته مقام الوهيّت حقتعالى نيست؟! در
تورات كنونى كه كهنترين كتاب دينى بشمار مىرود و پندار آن مىرود كه معارف خود
را از وحى آسمانى گرفته، مىبينيم كه خدا به گونهاى ناپسند وصف شده كه خرد آن را
نمىپذيرد. در داستان آدم و حوّا چنين نوشته كه خداوند آدم را از آن جهت از خوردن
«شجره منهيّه» منع نمود تا مبادا داراى عقل و شعور گردد، سپس او را از بهشت بيرون
راند تا مبادا از درخت «حيات جاويدان» نيز بخورد و همانند خداوند زندگى جاودانى يابد[1].
يا اين كه خداوند در پى آدم آمده بود و آدم در پشت درختان پنهان شده بود، خداوند
نمىدانست آدم كجا است و او را مىخواند تا خود را نشان دهد.
در
داستان ساختن شهر بابل، خداوند بيم آن داشت كه انسانها اگر گرد هم آيند، نيروى
متشكلى را به وجود مىآورند، آنگاه خطرى متوجّه ربوبيّت خداوندى خواهد بود، لذا
به جبرئيل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد[2].
از
آن كه بگذريم، در اسطورههاى يونانى قديم، ترسيمى از خداوند جهان ارائه دادهاند،
كه انواع خدايان كوچك و بزرگ (آلهه) را در پى داشته است. گوشهاى از آن را- كه صرفا
خرافه مىماند- تاريخنويس معروف «ويل دورانت» در كتاب تاريخ تمدن آورده است (رجوع
شود به قسمت يونان باستان بهويژه فصل هشتم)[3].
[1] ر. ك: باب سوم سفر پيدايش- عهد عتيق؛ شماره 12- 1.