نام کتاب : علوم قرآنى نویسنده : معرفت، محمد هادى جلد : 1 صفحه : 376
چينش و گزينش كلمات قرآنى،
كاملا فريفته و مجذوب گرديدند، زيرا هرگز كلمهاى را نيافتند كه متناسب جاى خود
نباشد، يا واژهاى را كه در جايى بىگانه قرار گرفته باشد، يا كلمه ديگرى
شايستهتر يا مناسبتر يا سزاوارتر باشد. بلكه آن را با چنان انسجام و دقّت نظمى
يافتند كه مايه حيرت صاحبخردان و عجز همگان گرديده است».
اينگونه
تصريحات از بزرگان ادب و بلاغت، كه گزينش و چينش كلمات قرآن را در حدّ اعجاز
ستودهاند، فراوان است. البته اين دقّت در انتخاب و گزينش كلمات، به دو شرط اصلى
بستگى دارد كه وجود آنها در افراد عادى- عادتا- غير ممكن است: اول؛ احاطه كامل بر
ويژگىهاى لغت به طور گسترده و فراگير، كه ويژگى هر كلمه بخصوصى را در سرتاسر لغت
بداند و بتواند به درستى در جاى مناسب خود به كار برد. شرط دوم؛ حضور ذهنى بالفعل،
تا در موقع كاربرد واژهها، آن كلمات مد نظر او باشند و در گزينش الفاظ دچار حيرت
و سردرگمى نگردد؛ حصول اين دو شرط در افراد معمولى غير ممكن به نظر مىرسد.
ابو
سليمان بستى در اين زمينه بخوبى سخن گفته و مسأله گزينش الفاظ را در رساله خود به
طور گسترده مطرح ساخته است. گويد: «دانش بشر، امكان احاطه به تمامى ويژگىهاى لغت
را ندارد، علاوه كه حضور ذهنى چيزى نيست كه هميشه رفيق با وفاى انسان باشد». در
اين باره مثالهاى چندى مىآورد از جمله از «نضر بن شميّل»- يكى از ادباى بزرگ
عرب- نقل مىكند كه در مجلس «مأمون- خليفه عباسى» حضور يافت، مأمون به او گفت:
«اجلس؛ بنشين» نضر گفت: اى أمير مؤمنان! من نلميدهام تا جلوس نمايم «ما أنا
بمضطجع فأجلس». مأمون پرسيد چگونه است؟ گفت: به كسى كه ايستاده است مىگويند
«اقعد» و به كسى كه لميده است مىگويند «اجلس». زيرا «قعود» در مقابل «قيام» است و
«جلوس» در مقابل «اضطجاع». مأمون از اين اشتباه و ناآگاهى خود خجل شد و دستور
جايزه داد[1].
معروفترين
شاهد مثال در اين زمينه آيه قصاص است: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ
يا