در
هر صورت خالى بودن مصحفها از علايم و نشانهها علّت عمده پيدايش اختلاف قرائت در
زمانهاى بعد بود، زيرا مردم به شنيدن و حفظ كردن قرآن اتكا داشتند و در طول زمان
اشتباهاتى در نقل و يا شنيدن آيهاى رخ مىداد، زيرا اين يك واقعيت است كه انسان
هر اندازه كه در حفظ كردن مطلبى دقت كند، بالاخره در معرض فراموشى و اشتباه قرار
دارد. مگر آن كه مطلب مورد نظر را به وسيله كتابت ضبط كند، ازاينرو گفته شده است:
«ما حفظ فرّ و ما كتب قرّ». به علاوه نفوذ و رخنه اقوام غير عرب در جزيرة العرب و
گسترش تعداد و جمعيت آنان با گسترش قلمرو اسلام، خود موجب وجود اختلاف در قرائت
مىشد. بنابراين ايجاب مىكرد كه اعضاى كميته يكى كردن مصاحف، در وقت خود، نسبت به
آينده امّت اسلامى توجه كنند و راه حلّى براى جلوگيرى از ايجاد اختلاف و خلل در
قرائت قرآن بيابند.
ولى
روحيه اهمال و سهلانگارى كه در آن وقت بر مسئولان غالب بود، مانع از انجام چنين
كارى شد.
ابن
جزرى تصور كرده است كه مسئولان آن روز، به عمد و از روى حكمتى، از به كار بردن
علايم و نشانهها خوددارى كردهاند مىگويد: «از اين جهت بوده است تا نوشتار قرآن
هرگونه قرائتى را كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيده است پذيرا باشد، زيرا
در آن روزگار، بر حفظ و سماع اتّكا مىشد نه بر خطّ و نوشتار»[6].
زرقانى
نيز با اين توجيه غير مقبول موافقت كرده گويد: «در آن دوره كلمات قرآن را بدون
نقطه و علامت كتابت كردند تا قرائتهاى گوناگون را پذيرا باشد»[7].
با آن كه