رسيد، به هوش آمد و در حالى كه شمشيرش را برده بودند، با
كاردى كه همراه داشت، ساعتى جنگيد تا اينكه سرانجام به دست زيد بن رقاد جنبى و
عروة بن بطار تغلبى به قتل رسيد، وى در ميان [ياران حسين عليه السّلام آخرين كسى
بوده كه پس از كشته شدند همه ياران به قتل رسيد.][1]
شهادت على بن حسين عليه
السّلام [على اكبر]
(1) اولين كسى كه از
ميان فرزندان أبى طالب آن روز كشته شد، على اكبر فرزند حسين بن على [عليه
السّلام] بود. مادرش ليلى دختر أبى مرّة بن عروة بن مسعود ثقفى بود. [على اكبر]
حمله به [سپاه دشمن] را آغاز كرد و در آن حال [با شعر] مىگفت:
من على بن حسين بن على
هستم، به پروردگار خانه كعبه قسم، كه ما به [جانشينى] پيامبر از ديگران
سزاوارتريم، بخدا قسم، آن زنازاده نخواهد توانست بر ما حكومت كند.
پس از آنكه چندين بار به
دشمن حمله برد و اين اشعار را تكرار كرد، مرّة بن منقذ بن نعمان عبدى وى را ديد، گفت:
[همه] گناهان عرب به پاى من، اگر [اين بار اين نوجوان از كنارم بگذرد و همان عمل
گذشته را تكرار كند و پدرش را به عزايش ننشانم!] [بنابراين اين بار كه على اكبر از
ميدان] مىگذشت و با شمشيرش به مردم حمله مىبرد مرّة بن منقذ با وى درگير شد و
با نيزه او را زد، على اكبر به زمين افتاد مردم دورش را گرفته با شمشيرهايشان او
را قطعهقطعه كردند.[2] حسين [عليه
السّلام] بالاى سرش آمد، در حالى كه مىفرمود: خدا بكشد ملّتى را كه تو را كشت،
اى پسرم! چه چيزى آنها را به جسارت در برابر خداى رحمان و هتك حرمت رسول [الله]
صلّى اللّه عليه و آله و سلم واداشته! بعد از تو خاك بر سر دنيا و زندگى دنيا. [در
همين حال] زنى با شتاب [به ميدان] آمده در حالى كه فرياد مىكشيد: آى برادرم! آى
برادرزادهام! خود را روى [بدن على اكبر] انداخت! حسين [عليه السّلام] نزدش آمده،
دستش را گرفته به خيمه
[1] تاريخ طبرى، 5/ 453/ به نقل از أبى مخنف از
زهير بن عبد الرحمن خثعمى، با كمى تغيير.
[2] تاريخ طبرى، 5/ 446، به نقل از زهير بن عبد
الرحمن بن زهير خثعمى و ارشاد، 2/ 106، با كمى تغيير و حذف و مقاتل الطالبين، 76،
به نقل از مدائنى از أبى مخنف از عبد الرحمن بن يزيد بن جابر از حميد بن مسلم و به
نقل از عمر بن سعد بصرى از أبى مخنف از زهير بن عبد الله خثعمى، با كمى تغيير.