ثم يدخل في الحالة
الرابعة و هى سلطان البلغم الى ...
پس آنگاه داخل در حالت
چهارم مىشود در اين سن بلغم غلبه ميكند، و اين حالتى است كه بچيزى تغيير نميكند
مگر پيرى و ناتوانى، تلخى زندگى، كم شدن نيرو، فساد و بىنظمى، نشانه اين حالت
آنست كه حافظه كم و نسيان زياد مىشود و شخص چيزها و كسانى را كه با آن مربوط بوده
نمىشناسد، در حضور مردم چرت ميزند، هنگام خواب بيدار ميماند و موقع بيدارى خوابش
مىبرد، روش و عادت ديرين خود را از دست ميدهد بهجت روى او كم مىشود از قدرت
روئيدن ناخن و موى او كاسته ميگردد بلغم سرد و خشك است، سردى و خشگى همان معناى
مرگ و فناى اجسام ميباشد.
در اين مرحله از عمر اگر
شخص قبلا زياد تحت تصرف سوداء نبوده و لاغر نشده باشد رو بچاقى ميگذارد خواب و
خيالش زياد و رطوبات دهان و بينى زياد و ادرار غير منظم و مسلسل شده به يبوست مزاج
مبتلا مىشود، رنگ صورت پريده و سفيد مىشود و استخوانها پوك و اعصاب ناتوان
مىشود حواس پنجگانه كند و ضعيف و خيالات قوى و در خواب و خيال اشياء را برنگ سفيد
و خاكسترى مىبيند.