و اعلم ان احوال
الانسان التى بناه اللَّه عليها و جعله متصرفا بها اربعة احوال:.
بدان حالات آدمى را كه
خداوندش بر آن آفريده و بآن متصرفش گردانيده چهار است:
حالت اول
الحالة الاولى الخمس عشر
سنة الى خمسة و عشرين سنة و فيها شبابه و حسنه و بهائه و سلطان الدم في جسمه.
اول پانزده سالگى كه
جوانى و خوبى و طراوت و بهجت او در اين دوره از عمر است در اين مدت خون در مزاج او
بر ساير اخلاط غالب است.
اعتدال واقعى و حقيقى در
هيچ امرى وقوع پيدا نميكند زيرا اعتدال واقعى با سكون برابر است، معتدل حقيقى آنست
كه بهيچ جهتى از جهات متمايل نباشد و در اين صورت هيچ حركتى نخواهد داشت و اين
معنى با مفهوم مرگ مساوى است.
مزاج آدميزاد نيز پيوسته
دست خوش افراط و تفريط است چيزى كه هست گاهى اين افراط و تفريط زيادتر از حد لزوم
مىشود در اين صورت بدن دچار اختلالاتى شده و بيمارى پديد مىآيد و گاهى بمقدار
كافى و لازمست و اين شرط سلامتى و رشد و معناى حركت و زندگى است.