علم بشر كه زمانى است معرض تغير و عوارض قرار ميگيرد ولى علم
كبريائى از نظر علم بذات ازلى و محيط بر زمان و زمانيات است و بوحدت حقيقى علم
احاطه بموجودات از كليات و جزئيات نامتناهى دارد و ذرهاى از حيطه شهود او پنهان
نخواهد ماند.
صفات فعل ساحت كبريائى
از طريق خلق و آفرينش فقط بظهور ميرسد از نظر اينكه رابطه مستقيم موجودات تا مقام
كبريائى همانا رابطه فيض هستى است كه اختصاص بساحت آفريدگار دارد.
در نتيجه اينكه همه گونه
فيوضات و ظهور صفات فعل مانند صفت ربوبيت و خالقيت و رحمانيت و هم چنين صفات كريمه
رئوف و رحيم و رازق همه و همه از طريق موهبت وجودى بظهور ميرسد يعنى بصورت وجود آن
نعمت از مقام كبريائى تنزل مىنمايد.
با توجه باينكه آفرينش
نيز اختصاص بخالق و جهان آفرين دارد بديهى است كه خلق عبارت از موهبت هستى و وجود
است كه از كتم عدم بصحنه هستى در آيد و نيز بطور تجدد امثال افاضه وجود ادامه
بيابد و آن موجود را بسوى غرض سوق دهد و همه اين مراحل از لوازم خلق و آفرينش است
در اين صورت ساحت كبريائى علم و احاطه بهمه لوازم و تشخصات موجودات جهان كه
بهرهاى از وجود دارند از ازل داشته و دارد و موجودات زمانى بطور جمعى منطوى در
سعه بىنهايت ازل خواهند بود.
با وحدت حقيقى مجهول
الكنه ذات كبريائى و هم چنين وحدت حقيقى ازلى علم كبريائى بهمه شئون بىنهايت و
نامتناهى جهان خلقت چگونه تصور ميرود كه ساحت كبريائى بر ذرهاى از ذرات و مثقال
ذرهاى احاطه شهودى نداشته باشد و نظام جهان پهناور آنچنان بهم پيوسته و مرموز و
يك نواخت است كه جز از طريق وحدت