responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 91

[تهمت جرير]

نصر: صالح بن صدقه به استادش گفت:

چون جرير نزد على بازگشت مردم سخنان بسيارى مبنى بر اتهام او در ماجراى معاويه گفتند، جرير و اشتر نزد على آمدند و اشتر گفت: بخدا سوگند، اى امير مؤمنان اگر مرا نزد معاويه فرستاده بودى از اين شخص برايت بهتر بودم كه دچار خناق شده و دم نزده است و ديرى [نزد او] ماند تا وى هيچ درى را كه اميد فعاليت و تكاپويى در آن مى‌رفت (يا انتظار راحتى در آن مى‌برد)[1] ناگشوده رها نكرد و هر درى را كه از گشوده شدن آن نگران بود و بيم داشت ببست.

دفاع جرير

جرير گفت: «به خدا سوگند اگر تو نزدشان مى‌رفتى بى‌گمان تو را مى‌كشتند- و وى را از عمرو، و ذى الكلاع، و حوشب ذى ظليم‌[2] ترساند (و به او خاطرنشان كرد)- كه آنان ادعا مى‌كنند تو از قاتلان عثمانى».

اشتر گفت: «اى جرير، بخدا اگر من نزدش رفته بودم از پاسخش در نمى‌ماندم و مذاكره و مجاب كردن او بر من دشوار نبود و معاويه را به طرحى مى‌كشاندم كه فرصت انديشه نداشته باشد». گفت: پس در اين صورت نزد ايشان برو. گفت: اينك كه تو كار را خراب كرده و شر را در ميان نهاده‌اى؟

[گرد آمدن جرير و اشتر نزد على‌]

نصر: عمر بن سعد، از نمير بن وعله، از عامر شعبى كه گفت:

جرير و اشتر نزد على گرد آمدند، و اشتر گفت: اى امير مؤمنان! آيا من از اين كه جرير را به سفيرى فرستى بازت نداشته بودم، و از دشمنى و بدخواهى او آگاهت نكرده بودم؟ سپس اشتر جرير را مخاطب ساخت و به درشتى با او گفت: اى مرد بجيلى، عثمان دينت را (در برابر حكومت) بر همدان از تو باز


[1] متن« يرجو روحه، يا روحه» و در شنهج( 1: 260)[ يرجو فتحه اميد گشودنش را دارد].

[2] ظليم، چنان كه در قاموس آمده، به صيغه تصغير، نام او« حوشب بن طخمه» است.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 91
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست