responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 80

آيا در امرى كه خود در آن حضور نداشته‌اى و عقل هر بينا دلى در آن حيران است، با وجود شبهه، حكم قطعى مى‌دهى؟

به گفته (بى‌پايه) مردانى كه از پيشوايان و آگاهان نبوده‌اند، (اعتماد كردى) و نه به گفته زمره‌اى كه آنچه را به عيان ديده باشند به تو باز گويند[1]؟

سخن آن گروه كه خود غايب بوده‌اند چه ارزشى دارد كه پنهانى تيرى (به بدخواهى) افكندند و به چاه فريب و غرور در افتادند.

و اين واقعيت را ناديده مى‌گيرى كه به راستى مردم شادمانه و با علاقمندى عهد و پيمان خود را به على سپردند.

اگر گفته شود: شخصى را كه همتاى او باشد براى رهبرى بياوريد، هرگز همتايى براى او نشان نتوانند داد.

شايد تو، از سر شقاوت، فردا به جنگ با او برخيزى. شرحبيل، آنچه تو در سر دارى و بدان دست يازيده‌اى (گناهى) كوچك نيست‌[2].

[بازگشت شرحبيل نزد معاويه‌]

نصر: عمر بن سعد، از نمير بن وعلة، از عامر شعبى:

شرحبيل بن سمط بن جبله كندى نزد معاويه آمد و گفت: تو كارگزار (و والى منصوب) از طرف امير مؤمنان (عثمان) و عموزاده اويى، و ما (هم) مؤمنيم، اگر مرد رزم با على و قاتلان عثمان باشى و به پيكار بكوشى تا ما انتقام خون او را بستانيم يا جان بر سر اين خونخواهى ببازيم، تو را به فرماندهى خويش بگماريم وگرنه معزولت كنيم و فرماندهى ديگر كه خواهيم بر خود بگماريم و آن قدر پا به پاى او بجنگيم كه يا به انتقام خون عثمان دست يابيم و يا نابود شويم.

جرير و شرحبيل‌

جرير (كه در مجلس حضور داشت) گفت: اى شرحبيل، آرام، كه خداوند خود خونهايى را (كه بايد ريخته مى‌شد) بريخت و پراكندگى به هم بر آمد،


[1] متن از روى شنهج( 1: 250)« و لا للّتى لقّوكها بحضور» و در اصل‌[ لا بالّتى لقوكها].

[2] متن« شرحبيل، ما ما جئته بصغير» و در شنهج‌[ فليس الذى قد جئته بصغير].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست