و چونان كسى كه هدفش شر
انگيختن است مباش، كه پيراهنى دريده شد[1]
و با خلط مبحث دروغى بافتند و پيراستند[2].
پسر هند[3] درباره على
بهتانى ساخت، همانا خداوند در دل پسر ابى طالب بسى شكوهمندتر از آن است (كه مورد
چنان بهتانهايى قرار گيرد).
على در ماجراى پسر عفان[4] نه به صدور
امرى پاى لغزانده، نه كسى را بر ضدش برانگيخته و نه در قتلش دستى داشته است[5].
او جز خانهنشينى در كنج
خلوت خويش نبوده تا آنكه عثمان را نيز در خانه خود اجل فرا رسيده است.
پس هر كس جز اين بگويد
سخنش دروغ محض و بهتان است يا گفته كسى است كه فقط احتمالى (دور از واقع) مىدهد[6].
(على) گذشته از
خويشاوندى نزديك با پيامبر، وصىّ رسول خدا و نخستين و شايستهترين شهسوار اوست كه
در فضل بدو مثل زنند[7].
تأثير نامه جرير در دل
شرحبيل
چون شرحبيل اين نامه را
خواند به هراس افتاد و به انديشه فرو شد (و با خود) گفت: اين نامه مرا نصيحتى خير
انديشانه در دين و دنيايم باشد. [و] نه، به خدا، در اين كار هيچ شتابى نكنم كه دلم
را به تأملى نياز است. معاويه مردمان عادى را از او دور و مستور داشت و تنى چند از
مردان خود را گماشت كه نزد وى رفت و
[1] متن« خرق السّربال»: مراد پيراهن عثمان كردن و
جامه دريدنهاى دروغين به خونخواهى خليفه سوم است كه آن را وسيله اتهام به على عليه
السلام كرده بودند.- م.
[2] متن« استنوق الجمل» مثل است، و ترجمه تحت
اللفظى آن اينكه شتر نر خود را مانند شتر ماده ساخت و دوغ و دوشاب به هم آميخت، و
كنايه از آن است كه كسى سخنى را آغاز كرد و از اين شاخ به آن شاخ پريد و خلط مبحث
كرد.- م.