زين و لگام آن مركب چنان غرق عرق بود كه گويى جامهاى را در آب فرو برده و خيسانده باشند[1].
وى (معاويه) آن اسب را به خاطر چنين خدمتى كه به او كرده بود بسى نواخت و اصطبلى متكلّفانه برايش آراست.
پاسخ ابن مقبل
پس ابن مقبل عامرى چنين پاسخش گفت:
تأمّل خليلى، هل ترى من ظعائن
تحمّلن بالجرعاء فوق ظعان ...
اى يار من درنگ كن، آيا هودجها را مىبينى كه در ريگزار بر پشت اشتران باركش مىگذارند؟
بر اشترانى كلان كه زانوانشان پينه بسته و از بن گوش آنها عرق روان است.
صبحگاه از آبشخور وحيدان[2] آب نوشيدند، به اندازهاى كه تا كوهسار رعم،[3] آنجا كه دو كوه[4] پديدار شود، برسند[5].
تمام شب راه پيمودند و از راهپيمايى شبانه نياسودند تا ماه در منزل ستاره دبران[6] در آمد.
آنگاه بار بر زمين نهادند كه ستاره شعرى[7]، چنان كه گويى تير شهابى پرانده شود، فروشد.
آيا اشترى نيك و نژاده[8] و هيونى كه[9] عرق از بن گوشش جارى است[10] اهل دهماء[11] و نيز خود را به مرغزار مطلوبش خواهد رساند؟
[1] متن از روى كتاب الخيل، ابى عبيده ص 162،« اذا اتبل ثوبا ماتح خضلان» و در اصل[ ... ثوبا انجد ...] كه وجهى ندارد.
[2] وحيدان، دو رود در سرزمين قيس است.
[3] رعم( به فتح راء)، چنان كه ياقوت در ماده( رعم) آورده است نام كوهى در سرزمين بجيله است.
[4] ضدوان( به فتح ضاد و دال)، دو كوه.
[5] نام محلهايى كه در اين بيت آمده در متن با توجه به معجم البلدان چنين تصحيح شده است:
\sُ« فصبّحن من ماء الوحيدين نقرة\z بميزان رعم اذ بدا ضدوان»\z\E
[6] نام ستارهاى از منازل ماه است.
[7] نام ستارهاى است معروف به شعراى يمانى. متن به تصحيح قياسى« و عرّسن و الشّعرى» و در اصل[ ... فى الشعرى].
[8] حرّة، شتر اصيل و نژاده.
[9] متن« أعيس- شتر كلان» و در اصل به تحريف[ اغبس].
[10] متن به تصحيح قياسى« نضّاح القفا» و در اصل به تحريف[ نضاح القرى] كه وجهى ندارد.
[11] دهماء، نام جايى است از سرزمين مزينه از نواحى مدينه كه آن را دهماء مرضوض خوانند.