معاويه نعمان بن بشير بن
سعد انصارى و مسلمة بن مخلد انصارى- تنها دو تن انصارى را كه همراه او بودند-
بخواند و گفت: بنگريد، آنچه از اوس و خزرج به روز من آمده مرا اندوهگين ساخته است،
آنان با شمشيرهاى آخته پيش مىتازند و هماورد مىطلبند، و به خدا سوگند كار را
بدانجا كشاندهاند كه جمله ياران مرا، خواه دلير و خواه جبان، به خوف و هراس
افكندهاند، و به خدا سوگند (اينك) نام هر يك از شهسواران شام را مىبرم، مىگويند
انصار وى را كشتهاند.
اكنون به خدا سوگند، بر
آنم كه با تيغ و آهن، با تمام نيروى خود با ايشان در افتم و در برابر هر زبده سوار
آنان شهسوارى شامى بگمارم كه گلوگاهش را بفشارد، آنگاه به شمار آنان قريشيان را به
پيكار آنها كه از خوردن خرما و قليه عدس (يا اشكنه[1]) سيرى ندارند گسيل
دارم، آنان خود را «انصار» مىخوانند، به خدا سوگند (آنان در آغاز) در كنف پيامبر
مأوى گزيدند و به او يارى و نصرت دادند ولى به آخر حقّ خود را به باطل آميختند و
فساد كردند.
[1] معاويه اين تعبير را از باب تحقير به كار برده
و انصار رسول اكرم را كه همراه على عليه السلام بودند« اشكنهخور» خوانده است.- م.
در متن« طفيشل» بر وزن سميدع، چنان كه در قاموس آمده و آن را« طفشيل» نيز گويند كه
معرب لفظ فارسى« تفشله» يا« تفشيله»( نوعى خاگينه يا املت شيرين با گوشت.- م.)
است، و در فرهنگ استينگهاس 313 آمده است:
غذايى مركب از گوشت آميخته به تخم
مرغ و زردك و عسل باشد، و در قاموس به نوعى آش تفسير شده، و بغدادى در كتاب الطبيخ
آن را از غذاهاى تنورى شمرده، و در منها ج الدكان، 220 آمده است:« طفشيل، هر غذايى
كه از حبوبى چون عدس و ماش و نظاير آن بسازند.»- حواشى الحيوان( 3: 24/ 5: 226).(
در فرهنگ نفيسى آمده:« قليهاى كه از گوشت و تخم مرغ و زردك و گندنا( تره) و گشنيز
و عسل پزند. و عدس سبز نيم پخته را نيز گويند كه مردم آن را عدسى خوانند.» به
تفصيل نخست شايد« طفشيل» نوعى كوكو يا خاگينه شيرين همراه با گوشت بوده ولى ظاهرا
طفشيلى كه معاويه به آن اشاره كرده همين نوع اخير، يعنى عدس ساده يا اشكنه عدس
بوده و بىگمان غذاى ممتازى محسوب نمىشده است كه وى خوردن آن را بر انصار عيب
شمرده و به طعنه گرفته است.- م.)