responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 57

آيا با او نيرنگ بازم، كه نيرنگ پستى است، يا خود را با خيرخواهى مشفقانه‌اى در اختيارش گذارم؟

يا در خانه خود بنشينم كه براى (چون من) سالخورده‌اى كه هر پگاه بيم مرگ دارد، موجب آسايش است؟

(پسرم) عبد اللّه سخنى گفت كه اگر تعلّقات مادّى مرا از انجام آن باز نمى‌داشت‌[1]، آسايش وجدان وابسته بدان بود، و برادرش محمد با گفته او مخالفت كرد، به راستى من در برابر حقايق چون چوبى خشك و بى‌حركت مانده‌ام.

عبد اللّه گفت: پيرمرد (كه سخت دستخوش ترديد شده است) به راه افتاد[2].

[گفتگوى او با وردان‌]

راوى گويد:

عمرو غلام خود را كه «وردان» ناميده مى‌شد و بسيار هوشمند و زيرك بود بخواند و بدو گفت: اى وردان (بنه) سفر را آماده كن (يا جهاز شتر را بر نه). سپس گفت: اى وردان (جهاز را) فرود آر. [باز گفت: وردان، ... فرود آر، وردان‌][3].

وردان به او گفت: اى ابا عبد اللّه: آشفته گويى مى‌كنى (و اوامر ضد و نقيض مى‌دهى) اگر خواهى به تو بگويم كه در ضميرت چه مى‌گذرد. گفت: امان از دست تو، بگو. گفت: دنيا و آخرت را در دل تو كشاكشى است و با خود مى‌گويى: همراه على آخرت است بى دنيا و در آخرت محروميتهاى دنيا را عوض باشد، و معاويه را دنياست بى آخرت و در دنيا عوضى به جاى آخرت نباشد، و تو در اين ميان حيران مانده‌اى. گفت: به خدا سوگند كه خطا نگفتى‌[4]، اما اى وردان نظر تو چيست؟ گفت: من چنان صلاح بينم كه در خانه خود بمانى،


[1] متن« ان لم يعتلقنى عوائقى» و در شنهج‌[ ... تقتطعنى عوائقى‌].

[2] متن« ترحّل الشيخ» و در شنهج‌[ رحل الشيخ‌]( مراد آنكه: ترديد پيرمردى را كه آفتاب عمرش لب بام است بنگريد.- م.)

[3] افزودگى از شنهج و الامامة و السياسة( 1: 83) است.

[4] متن« فانّك و اللّه» و در شنهج‌[ قاتلك اللّه خدا مرگت دهد ...].

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 57
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست