ابن[1] عدّى بن حاتم نيز با
پرچم خود به دنبال او رفت و مىگفت:
أبعد عمّار و بعد هاشم
و ابن بديل فارس الملاحم ...
آيا بعد از آنكه عمّار و
سپس هاشم و ابن بديل، شهسوار ميدانهاى نبرد (به سراى ديگر رفتند) رواست كه، چون
رؤياى خفتگان چشمداشت درنگ داشته باشيم؟ ديروز انگشت حيرت به دندان گزيديم.
ولى امروز دندان ندامت
بر هم نخواهيم فشرد كه هيچكس از اين كه روزگارش[2] به سر آيد ايمن نيست.
اشتر نيز پيش مىتاخت و
مىگفت:
حرب بأسباب الرّدى تأجّج
يهلك فيها البطل المدحّج ...
آتش جنگى به انگيزههاى
پست و تباه بر افروخت كه در آن قهرمانان زرهپوش و زورآور نابود شدند.
دلاورى همدان و مذحجيان
اين جنگ را بس، قومى كه چون آنان را فرا خوانند به انبوه فراز آيند[3].
در راه خدا به پويه
بشتابيد و لنگان لنگان قدم بر نداريد كه دينى پايدار و راهى گشاده در برابر داريد.
آنگاه تمامى كسان هجوم
آوردند و جمله صفوف شاميان را در هم شكستند و هر كس را برابر خود مىديدند
مىكوفتند[4] تا به
سراپرده معاويه رسيدند و على با شمشير خويش دشمنان را مىزد و مىگفت:
[1] چنين است در اصل و متن ولى ظاهرا چنان كه از
عنوان اين بند بر مىآيد بايد خود عدىّ بن حاتم باشد نه پسر او.- م.
[2] متن« من يومه ...» و در شنهج[ من حتفه از
اينكه اجلش برسد ...].
[3] متن« انضجوا» و در اصل[ ... انقبجوا ...]،
اين قطعه در گمانگاه خود در شنهج نيامده است.
[4] متن« و اهمدوا ما اتوا عليه» و در شنهج( 2:
286)[ و اهمد اهل العراق ما اتوا عليه].