ابو ايّوب به معاويه
نوشت: « [اما بعد، تو به من نوشتهاى] كه «دوشيزه[1] به شب زفاف گوهر رباى
خويش، و نيز مرگ فرزندش را از ياد نمىبرد[2].»
و آن را براى خاطره قتل عثمان مثل آوردى. ما را چه[3] به قتل عثمان؟ به راستى
كسى كه در يارى به عثمان دست بدست كرد و يزيد بن اسد[4] و شاميان را از كمك به
او بازداشت تو خود بودى و آنان كه او را كشتند بىگمان غير از انصارند.» و در پايان
نامه خويش نوشت:
لا توعدنّا ابن حرب انّنا بشر
لا نبتغى ودّ ذى البغضاء من احد ...
اى پسر حرب ما را مترسان
كه ما مردمى هستيم كه با هيچيك از كينهتوزان (نسبت به آل محمد) دوستى نپيونديم.
هر چند شما، تمام
وابستگان به احزاب مخالف سخت بكوشيد ما هرگز دوستدارى[5] شما را نخواهيم.
ما همانانيم كه تمام
مردمى را كه گمراه و دستخوش انحراف شده بودند به ضرب شمشير چندان زديم تا به راه
راست آمدند.
اينك تو در صدد آنى كه
ضرب دستى به ما نشان دهى تا ميان روح و پيكر (و پيروان و امام) را جدا كنى، ولى به
مرادت نخواهى رسيد.
ما چندان كه لمعان سراب
در فلات باير مىدرخشد، از على جدا نخواهيم شد.
[1] متن« كتبت الىّ: لا تنسى الشّيباء- و قال فى
هذا الحديث: الشّيباء: الشّمطاء- ثكل ولدها و لا أبا عذرتها» و در اصل[ انت لا
تنسى الشيباء ...] كه كلمه« انت» تحريف« كتبت» است.
[2]( عين مثل چنان كه در صفحه 502 آمده:« لا تنسى
شيباء ابا عذرتها و لا قاتل بكرها» ست و در نقل ابو ايّوب تقدم و تأخر و اختلافى
در تعبير وجود دارد كه با توجه به توضيح نصر در متن چنين مىشود: لا تنسى الشمطاء
ثكل ولدها و لا الشيباء ابا عذرتها زن دو موى( يا كامل زن) مرگ نخستين فرزندش را،
و دوشيزه زفاف كرده گوهر رباى خويش را فراموش نمىكند.- م.)
[3] متن از روى شنهج« و ما نحن و قتل عثمان» و در
اصل[ و ما انا و قتل عثمان من را با قتل عثمان چه كار؟].
[4] يزيد بن اسد، نياى خالد بن عبد اللّه قسرى. در
يمن بسيار گرانقدر بود و يمانيان از او فرمان مىبردند. معاويه وى را با چهار هزار
تن براى يارى به عثمان فرستاد ولى وقتى وى به مدينه رسيد عثمان را كشته يافت و
اتفاقى رخ نداد.- الاصابة 9229