responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 503

رويداد را كه شيباء (زن زفاف كرده) از ياد نمى‌برد، يعنى هرگز گوهررباى خويش را فراموش نمى‌كند، از ياد نمى‌برم.

نصر: شيباء: زن دوشيزه به شب زفاف را گويند كه شوهر خويش را كه حقّه سر به مهر او را بر گشوده است هرگز فراموش نمى‌كند و نيز (مادر) هرگز قاتل نخستين فرزندش را از ياد نمى‌برد. من نيز همان گونه قتل عثمان را فراموش نمى‌كنم.

پاسخ زياد

اما نامه‌اى كه به زياد نوشته بود متضمّن بيم و تهديد بود، و زياد گفت: «واى بر معاويه پسر جگرخواره و پناهگاه منافقان و ته بساط احزاب (مخالف اسلام)، مرا تهديد مى‌كند و بيم مى‌دهد، در حالى كه ميان من و او پسر عمّ محمد قرار دارد و هفتاد هزار تن از پيروان گوش به فرمان همراه اويند[1]. شمشيرهاى خود را آخته و برابر چانه‌هايشان برآورده‌اند، و هيچيك از آنان از آوردگاه روى نتابد تا مرگ را بچشد و جان بازد.

سوگند به خدا اگر نوبت جنگ به من رسد به يقين بينند كه من «احمر»، غلامى بس شمشير زن هستم.» نصر: و مرادش از «احمر» يعنى من غلامى هستم. ولى چون معاويه مدّعى برادرى او با خود شد عربى (نژاده و) [منافى‌[2]] گشت.

[آنچه معاويه زير نامه ابو ايّوب نوشت‌]

[نصر گفت:] و [عمرو بن شمر روايت كرد كه:

معاويه‌] زير نامه ابو ايّوب نوشت:

أبلغ لديك ابا ايّوب مألكة

أنّا و قومك مثل الذّئب و النّقد ...

اى ابا ايّوب، پيامى از من به نزديكانت برسان و (بگو) مثل ما با قوم و همدستان تو مثل گرگ و برّه است.


[1] متن« و معه سبعون الفا طوائع» و در شنهج( 2: 281)[ سبعون الفا سيوفهم على عواتقهم، يطيعونه فى جميع ما يأمرهم هفتاد هزار تن با اويند كه شمشيرهايشان را حمايل گردن كرده‌اند و هر چه فرمايد از او فرمان برند].

[2] منافى، يعنى منسوب به عبد مناف- پا برگ شماره 2 صفحه 502

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 503
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست