سرزنش عمرو به معاويه درباره ابن هاشم
امرتك امرا حازما فعصيتنى
و كان من التوفيق قتل ابن هاشم ...
از سر دورانديشى امرى به تو كردم و تو از گفتهام سرتافتى در حالى كه كشتن ابن هاشم توفيقى بزرگ بود.
اى معاويه پدر او همان كس بود كه تو را به كوشايى آماج تيرهاى جانشكار گلوشكاف ساخته بود.
دست از جنگ نكشيدند چندان كه در صفّين خونهاى ما چون رودهاى خروشان براه افتاد.
و اين پسر همان پدر است، و آدمى به اصل خود ماند، اگر او را زنده گذارى دندان پشيمانى بر هم خواهى فشرد.
[نامه شعرى ابن هاشم به معاويه]
اين ابيات در زندان به آگاهى ابن هاشم نيز رسيد، از اين رو به معاويه نوشت:
معاوى انّ المرء عمرا اتب له
ضغينة صدر ودّها غير سالم[1] ...
اى معاويه آن مرد، عمرو را كينهاى در دل جا گرفته و دوستيش ناسالم است.
اى پسر حرب او به تو نظر مىدهد كه مرا بكشى، مىبينى كه نظر عمرو با آنچه شاهان عجم مىكردند چه تفاوتى دارد.
آنان اسير خود را، كه از جانب او گزندى متوجه ايشان نبود هرگز نمىكشتند.
به روز صفّين در گروه ما دو كس نيز (چون ديگر رزمندگان) بر ضدّ تو بودند:
هاشم و پسر هاشم.
خداوند آنچه قضا كرده بود براند و آن ايام سپرى شد و چون رؤياى خواب بينندهاى گذشت آنچه گذشت.
آن نبرد، پيكارى عظيم بود كه همه آن را آزموديد و شناختيد و هيچكس بر آنچه گذشته، پشيمان نباشد.
اينك اگر از (خون) من چشم پوشى، از يك خويشاوند درگذشتهاى و اگر كشتنم را خواهى ريختن خونم را كه حرام است حلال شمردهاى.
[1] متن از روى شنهج و در اصل[ غشها غير سالم].