responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 476

نزدت باز نگردم. على گفت: در برابر تو ذو الكلاع قرار دارد و آن مرگ سرخ (يعنى شهادت) نزد اوست. پس هاشم گام به ميدان نهاد، و چون معاويه ديد كه پيش مى‌آيد پرسيد: اين كيست كه پيش مى‌تازد؟ گفتند: هاشم مرقال (برق‌آسا) است.

آنگاه معاويه گفت: همان يك چشم بنى زهره، خدايش بكشد و گفت: پاسداران آن پرچم نيز ربيعيانند. پس شما قرعه زنيد و قرعه به نام هر كس بر آمد همو را برابر مهاجمان آماده داشته‌ام.

قرعه ذى الكلاع‌

پس قرعه ذى الكلاع به نام (قبيله) بكر بن وائل‌[1] در آمد، و (ذو الكلاع) گفت: خدا نابودت كند اى قرعه شوم كه چنين ناهنجار در آمدى‌[2]. و از آنجا كه بيشتر ياران على در پيرامون پرچم، از ربيعه بودند به پاسداران بنى ربيعه فرموده بود از پرچم نيز حمايت كنند.

پس هاشم پيش تاخت و مى‌گفت:

اعور يبغى نفسه خلاصا

مثل الفنيق لابسا دلاصا ...

يك چشم ترسو براى خود جوياى راه رهايى (از اين تهمت) است و همچون هيون گشن‌آورى زره در پوشيده است.

وى جنگ را آزموده و هرگز نگريزد، و نه از ديه پروا كند و نه از قصاص بيم دارد.

هر مردى هر چند به رو در افتد (و سر به سوراخى نهد) و از ميدان بگريزد[3] از چنگ مرگ گريزگاهى ندارد[4].

پرچمدارى ذى الكلاع- كه مردى از (قبيله) عذره بود- به جانب هاشم حمله كرد و مى‌گفت:


[1] در متن به تصحيح قياسى« لبكر بن وائل» و در اصل‌[ ... بكر بن ...]، قبيله بكر بن وائل بن قاسط بن هنب بن افصى بن دعمى بن جديلة بن اسد بن ربيعه، كه همان ربيعيان باشند.

[2] آنچه پيشتر در ص 309 آمد.

[3] متن« كلّ امرئ و ان كبا و حاصا» و در شنهج‌[ ... و إن بنى ... بنايى بسازد( و در آن نهان شود)].

[4] متن از روى شنهج( 2: 275)« ليس يرى من موته مناصا» و در اصل‌[ ليس له ...] ولى در شنهج به جاى« من موته»[ من يومه‌] آمده است.

نام کتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) نویسنده : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    جلد : 1  صفحه : 476
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست